میخواهید کمی چسناله بشنوید؟ -اوه بله بله، ما عاشق چسناله هستیم.
تنها ساندویچ خوردن چیست؟ در اصل هیچی نیست، آدم مینشیند و ساندویچاش را میخورد، ولی وقتی خسته باشی و شب بخوابی، و شب از خواب پاشی قضیه فرق میکند. از خواب آدم پا که میشود دوست دارد یک روز را آغاز کند، نه اینکه تمام کند. به هر حال من از خواب پا شدم و روزم چند ساعت دیگر تمام میشود، در این فاصله کارهایی است که باید کرد، در تنهایی آنهم. مثلا اینکه سیر شوم. خوب برای سیر شدن میتوان رفت و ساندویچ خورد، نشست در آشپزخانه و در تنهایی ساندویچ درست کرد، لایش هم گوجهی خنک بذاری که وقتی گاز میزنی حال بدهد، نوشابه هم که همیشه است. راستش من نوشابه را بعضی وقتها از مادرم بیشتر دوست دارم. کِیها از مادرم بیشتر دوست دارم؟ آنوقت هایی که کس میگوید. لازم نیست که بگویم ولی بیشتر مواقع دوستش دارم؟ نه لازم نیست. گفتم ولی، ها ها ها.
ساندویچ را که میخوری صدای گوجه میآید. میدانید که، گوجه صدا دارد. بعد یادت میآید که باید یک چیزی بیآید و برود در گوشت، پس آهنگ را میگذاری و در تنهایی خوشبخت میشوی. اشکال هم ندارد اگر سُس بریزد رو پایتان، زیرا بعدش باید بروید حمام، شاید یک جق هم زدید و خوشبخت تر شوید. راستش تازگیها جق زدن دارد به یک کارِ عادی تبدیل میشود و دیگر هیجانِ قبل را ندارد، شاید باید بروم در بالکن جق بزنم و سعی کنم کسی نبیند؟ باید امتحان کرد. ساندویچ را که خوردی علیرغم میل باتنی (میلِ بنجامین باتنی) باید جمع کنی آشپزخانه را، زیرا حوصلهی بحث با مادرتان را ندارید. بعد از آن باید بروید حمام، از اینجا به بعدش را هنوز انجام ندادهام، ولی بگذارید همانگونه که مینویسم، همانگونه هم عمل کنم، قول میدهم.
-از اینجا به بعد هنوز اتفاق نیوفتاده ولی من تمامِ سعیام را میکنم تا به حقیقت بیپیوندد.
بعد از اینکه آشپزخانه را تمیز کردم، رفتم حمام، و پشمهایم را زدم و دوش گرفتم، و اسپری زدم و افتر شیو زدم و آمدم بیرون، راستش من زود حمام میکنم، میبینید که در یک خط تمام شد حمام کردنام. بعد از آن همانطور که نشستهام یکهو در میزنند. من جا میخورم، میروم دمِ در و میبینم یکهو دوست دخترم میپرد روی من. و من پرت میشوم روی زمین و لباسش را در میآورد و من هم در میآورم، (شانس آوردم پشم هامو زدم، انگار از قبل میدونستم قرار همچین اتفاقی بیوفته) بعد همانطور که بقل جاکفشی کردیم همدیگه را رفتیم دوش گرفتیم بعدش نشستیم روی کاناپه و فیلم دیدیم، و من چون دوست پسر خوبی هستم رفتم و برایش آب پرتقال آوردم، خنک هم بود. شاب بودیم و خوشحال که یکهو یک دزد آمد تو، و با تفنگش دوست دخترم را نشانه کرد و گفت هرچی پول دارم بدهم، راستش اینگونه دزد ها معمولا شب ها در خیابان آدم را خفت میکنند، نه اینکه بیآیند در خانه. به هر حال من همین یک نوع دزد را میشناسم و در فیلمها هم دیدهام که در این صحنهها دوست پسر میتواند خودی نشان دهد و سکسی شود. پس من هم گفتم باشه باشه، آروم، تفنگت رو بیار پایین هرچی بخوای بهت میدم، بعد گفتم بشین تا من بیام، و رفتم در اتاق و لباس سوپرمنیام* را پوشیدم و آمدم بیرون و یارو را زدم، و دوستدخترم را نجات دادم و یارو را از برج پرت کردم بیرون و بعد پرواز کردم و بردم رسوندماش خانه. بعد هم تو راه هی آبجو خوردم و شاشیدم.
کلمه و ترکیب های تازه:
*سوپرمنی: منیِ غنی شده.
خداییش این چسناله بود؟ نبود
کنار ی بخاری ،پتو مسافرتی رو پاهام و بشقاب ِ حاوی پرتقال ِ پر پر شده جلوم ،-هه چه جمله ای - هیچی ،خواستم بگم نشستم پرتقال پر پر خوردمو پستتو خوندم.حالام باید جمع کنم بساط ِ خوشی ِ چند دقمو برم سراغ ادامه درسم.در کمتر از چند ساعت دیگه امتحان دارم؟خوب چاره به هر حال.الان هم نزدیک ِ دوازدست.تمام ِ دیشب هم یک خواب حاوی یک مرد ِ خوشگل دیدم- هرچند زیاد یادم نیست خوابم - اما به شدت راضیم از این بابت و خیلی خوشحالم که به هر حال بودش ،انقدری که اومدم اینجا ابرازش میکنم و تمام نکبتیهایی که از صب خوندم و قراره هنوز بخونم نتونسته شیرینی ِ یادش رو برام از بین ببره و هنوز هی دارم لبخند میزنم بهش هروقت قیافش یادم میاد و خوب بی ربط اما به هر حال گفتم و خوشحالم.به هر حال تو نباید ما رو ناازاد در بیان کس شرهامون در وبلاگت بپنداری ،مگر نه؟ :)
پاسخحذفپوست پرتقال رو بذار رو بخاری، بوش بلند شه
حذفهی (:
پاسخحذفخداحافظ فعلاً تا سه شمبه یا چهار شمبه (:
خواستم خداحافظی کنم باهات به هر حال (:
خداحافظ (:
مثلا این رو دوست نداشتم !! هاها. دلیلش رو هم نمیدونم !
پاسخحذفاین نظر توسط نویسنده حذف شده است.
پاسخحذفچس ناله نبود... نه ببخشید خالی بسم.. حتی فکرم نکردم چس ناله بود یا نبود که بدونم بود یا نبود...حتی اگه فکرم کنم نمیفهمم چون نمیدونم چس ناله چه جوریه
پاسخحذفواسه من پسرا مگسم نمیکشن... چه برسه برن یکیو پرت کنن از برج پایین.. یه دختره بود هشتمه... میشه 14 سالش حدودا... بعد ولنتاین بود پسرا سراین دعواشون شده بود... بعد دوسم به من میگفت من میشناسم اینو چه خنگیه اصن درسش خوب نیس... بعد من گفتم من حاضرم ای کیوم در حد جلبک و حافظم در حد ماهی بود ولی پسرا سرم اینجور بزن بزن کنن... والا
پاسخحذف