سلام. آيا تابحال چيكن برگر با پنجاه درصد تخفيف خورده ايد؟ براى من ذره ذره از آن نان و مرغى كه از گلو پايين ميرود غم انگيز و ناراحت كننده است. چيكن برگر با پنجاه درصد تخفيف چيزى است كه به كارگران فروشگاه ها تعلق ميگيرد اگر در آن فروشگاه كار كنند. يعنى شما ديگر لازم نيست پول دستمزد درست كردن آن غذا را بدهيد، زيرا كه خودتان آن را درست مىكنيد، اما بايد پول مواد مصرف شده را بدهيد، يعنى ارزش كارى كه شما انجام ميدهيد برابر است با صد گرم مرغ يخ زده ى كارخانه اى به اضافه دو لايه نان، هيچ گرم كاهو و مقدارى سس. صبح ها در پمپ بنزان به عنوان صبحانه چيكن برگر براى خودم درست مىكنم و مىخورم. وقتى بر سر فريزر مىرم تا آن تكه مرغ را بردارم و براى خودم غذا درست كنم، آن لحظه كه تكه مرغ يخ زده كه هشتاد و هشت درصدش مرغ نيست و معلوم نيست چيست را در دست دارم به آن فكر مىكنم كه اين مرغ من هستم. با اين تفاوت كه مرغ كارى نبايد بكند، فقط كافى است در فر قرار بگيرد و پخته شود، اگر كه از قبل از يخ زده شدن پخته نشده باشد. نمىدانم، شايد دارم مقدارى زيادش مىكنم. شايد بايد از اين مزايا خوشحال باشم، خوشحال از اينكه بابت يك چيكن برگر بايد نصف آن چيز كه ديگران مىپردازند بپردازمند. اما چيكن برگر چيزى نيست كه حتى دوستش بدارم، صرفاً تنها انتخابى است كه در زندگى ام دارم. اين حتى شايد غم انگيز تر باشد. اين كه فقط چيكن برگر بتوانيد بخوريد. حال بياييد براى من بگوييد كه چيكن برگر مگر چهاش است. اما من اهميت نمىدهم شما چه بگوييد. حتى اگر بياييد و بگوييد خوردن يك عدد چيكن برگر در هفته باعث ميشود هيچوقت نميريد. واقعاً برايم مهم نخواهد بود و ذره اى از اين نفرت به اين چيكن برگر صاحب مرده كاسته نخواهد شد.
عجيب است. كه تمام فكرم اين است. تمام آنچه در اين دنيا به آن فكر مىكنم. چيكن برگر با پنجاه درصد تخفيف در روز يك شنبه ى يك زمستان سرد و كيرى، ساعت شش و بيست دقيقه در يك پمپ بنزين. خوردن آن چيكن برگر تنها تغييرى است كه من ميتوانم در اين جهان ايجاد كنم. راستش توقعى هم ندارم كه بخواهم «تغييرى» در اين جهان ايجاد كنم. زيرا هيچ چيز براى عرضه هم حتى ندارم. فقط مىخواهم جايگاهم را برايتان بگويم. ارزش انسانى ام را. يا به قول معروف ارزشى كه كاپيتاليسم رويم گذاشته است :)))))))))).
راستش را بخواهيد حتى ناراضى هم نيستم، هيچ چيز نيستم، فقط هستم، حتى هست هم نيستم :))))) چه مىگويم؟ بهتر است شايد قطعه شعرى بسرايم تا وصف حال مارا شرحى دهد، تا درين بحران مارا جلايى دهد =))
نمىدانم، نمىدانم، حتى اين افكار ارزش به زبان آوردن را هم ندارند كه بخواهم با كسى درميان بگذارمشان. براى همين است كه دوباره اينجا چيزى مىنويسم، در زمانى كه ميتوانيد يك عكس از چيكن برگرتان در اينستاگرام بگذاريد و خوشحالى كنيد. حتى براى چيكن برگرتان اموجى هم هست در چند رنگ مختلف. يعنى حتى لازم نيست زير عكستان چيزى بنويسيد. عجيب است كه اين ها را من مىگويم، زيرا من دارم درسِ خر كردن مردم از راه تصوير و متن را مىخوانم. درس دروغ گويى به آدم هايى كه مىدانند دارى دروغ مىگويى اما اهميتى نمىدهند و دست آخر حرفت را باور هم مىكنند. زيرا كه همه مان خسته شده ايم از بس ورزش نكرده ايم :))))))))))
اميدوارم رئيس پمپ بنزين در دوربين هاى مداربسته ببيند كه من همش سرم در موبايل ام است تا من را اخراج كند. اما حتى او هم اهميتى نمىدهد. هيچ كس ديگر اهميتى به هيچ چيز نمىدهد، اما با اين حال همه ناراحت هستند. در صورتى كه در فايت كلاب نشان مىداد كه اگر ديگر اهميت ندهيد خوشحال خواهيد شد. شايد هم برداشتِ صدمن يه غازىِ ناب محمدىِ خودم باشد اين پيام.
مشكل چيكن برگر با پنجاه درصد تخفيف اين است كه شما حتى وقت خوردنش را هم نداريد. زيرا كه وسطش بايد به الكلى هايى كه ساعت هفت صبح مىآيند و برايت داستان هايى سرهم مىكنند تا مشروبشان را بخرند مشروب بفروشانى. اما نمىدانند كه هيچ داستانى نبايد براى من تعريف كنن، نمىدانند وظيفه ى من اين است كه به آن ها چيز بفروشانم. حتى اگر صد بار هم بى آيند و مشروب بخرند. هيچ چيز را نبايد به من توضيح دهند، تا وقتى كه به اندازه كافى پول همراهشان باشد.
يعنى از آن پنجاه درصدى كه كمتر بابت آن چيكن برگر مىدهيد، بيست درصد اش براى زمانى است كه نداريد براى خوردنش صرف كنيد و سى درصد ارزش كارى تان. يعنى اگر بخواهيم يك حساب همينجورى بكنيم، ارزش من در اين جهان تقريباً برابر است با گذر زمان. حال ممكن است شما بگوييد زمان با ارزش ترين چيز تر اين هستى است، اما گه نخوريد.
زمستان من را ناراحت مىكند، و من نمىدانم چرا، شايد به اين خاطر است كه وقتى بيران مىروى سرد است؟ :))))))))))))))))))))))))) نمىدانم، بد است ديگر، شما هم كه براى هر چيزى دليل مىخواهيد. يك بار هم نشده بگوييد چشم.