۱۳۹۰/۸/۶

طرز پیدایش کون دادن

سلام از اینکه همچنان برنامه‌ی تخمی مارا تماشا می‌کنید باید بگوییم خاک بر سرتان، بروید و چهارتا کتاب بخونید به جای این کارها
بحث امشب ما پیرامون چگونگی پیداش کون دادن است،
اصولا کون از همان بدو تولد انسان همراه او بوده است، شواهدی است که در اوایل تاریخ، انسان ها همراه با دست دادن کون هم می‌دادند، و خیلی هم راضی بوده‌اند، ولی چگونه است که هم‌اکنون کون دادن به یک فحش و دست دادن به یک حرکت فرهنگی ادبی تبدیل شده است؟
اول اینکه گوه نخورید، کسی جواب این سوال تخمی را نمی‌داند، دوم اینکه گوه خوردید من می‌دانم، اصولا کون چیزی است که از همان جنس دست است، حاوی پوست و رگ، البته دقیق نمی‌دانم که کون رگ دارد یا نه، ولی این دو وسیله‌ی بدن از هم دور افتاده‌اند، دست همیشه حق کون را خورده است، زیرا دست می‌تواند آزادانه هرجا که می‌خواهد برود، ولی کون فقط یکجا می‌ایستد و می‌ریند، ولی ریدن هم باعث جدایی دست و کون نشده است، خود انسان باعث جدایی آنها شده است، انسان ها چیز های تخمی‌ای استند و هی نمی‌دانم چرا فکر می‌کنند هرچی که زیر شرت است چیز بدی است، ولی زر میزنند ها، همه‌شان عاشق وسایل زیر شرت هستند، آنها با وانمود کردن به اینکه وسایل زیر شرت چیز های بدی استند، می‌خواهند اینجوری وانمود کنند تا دیگران از آنها استفاده نکنند و خودشان فقط استفاده کنند، یک مثال برای این قضیه می‌زنم تا روشن شوید، و اگر روشن نشدید کونِ لق‌ِتان:
حتما برای شما هم پیش آمده که وقتی دارید مثلا یک بیسکوییت خوش‌مزه را می‌خورید و شخصی از شما می‌پرسد: خوش مزه است؟ و شما در پاسخ می‌گویید: "خیر"، شما میگویید خوش مزه نیست، زیرا می‌خواهید آن دیوس از بیسکوییت شما نخورد و سهم شما کم نشود
بحثِ کون هم دقیقا همین‌طور است، برای همین است که می‌گویند کونت رو سِفت نچسب، همسایه رو کیر بکن

۱۳۹۰/۸/۳

تخمتان هم نيست؟

شما هم حتما جمله ى اعتراضىِ "تخممان هم نيست" را شنيده ايد، آيا تا به حال از خود پرسيده ايد كه اصلا اين جمله يعنى چى؟ اصولا انسان، به خصوص آقايان خيلى به تخمانشان كار دارند، مثلا شما هيچوقت نميبينيد يك خانمى تخمانش را بمالد، ولى بار ها پيش آمده كه ديده ايد آقايى دستش را به تخمش ميمالد، حال همين آقايان همين تكه گوشت آويزان را يك جورى ميگويند كه فكر ميكنند حالا خبريه،
منظور از تخممان هم نيست اين است كه تخممان هم نيست، مثلا ميروند خانه ميبينند دزد خانه را خالى كرده و به نشانه ى اعتراض همراه با طنز ميگويند: "خانه را دزد خالى كرده حتى تخمم هم نيست" در اينجا شخص ميخواهد علاوه بر اعتراض به وضعيت حاكم بگويد همه چيز را دزديده اند حتى تخمانم را كه هميشه همراهم است برده اند،
در جاى ديگر ميبينيد گروهى براى بازى فوتبال از شخصى ميپرسند توام هستى؟، آقاهه در پاسخ ميگويد: "تخمم هم نيست"، مقصود در اينجا يعنى تخم كه مهم ترين عضو بدن است فوتبال بازى نميكند، چه برسد به من
يا مثلا بعد از حاظر غايب كردن در كلاس دانش آموزى بلند ميشود و ميگويد: "تخمم هم نيست"، منظور در اينجا يعنى نام تخم مرا در كنار نام ساير غايبين بنويسيد،
انسان ها ريده اند به تخمشان و هرجايى آنرا استفاده ميكنند و تخمشان هم نيست.

۱۳۹۰/۸/۱

تاثیرات کون در جامعه

اصولا کون چیز خوبی است، ولی نه به اندازه تخم که در چند بلاگ قبل توضیح دادم
کون خوبی ها و بدی های خودش را دارد در بعضی مواقع چیز های خوبش بیشتر از چیز های بد اش است و در بعضی مواقع برعکس
از جمله چیز های خوبش میتوان به خوشگلی و نرمی‌اش اشاره کرد، خوشگلی بیشتر در دختر ها یافت میشود ولی کاربردش برای پسر ها می‌باشد، و نرمی‌اش برای دختر و پسر یکسان است، مثلا کون چیز نرمی است که انسان ها میتوانند روی آن بشیند و از دیدن تلویزیون لذت ببرد، کون چیز نرمی است، ولی نمیدانم به نرمیِ پستان است یا خیر، من خودم تا به حال دستم به پستان نخورده، ایشالاه که بخوره، ولی شنیده‌ام پستان هم چیز نرمی است
چیز های خوب دیگر کون این است که کلا اگر انسان کون نداشت، چی داشت بجاش مثلا؟ آیا مثلا خداوند به جای کون برای هرکس در پشتش پستان میگذاشت؟ پس جای پستان چی میگذاشت؟ کلا به این قضیه فکر نکنید چون خیلی موضوع تخمی‌ای میباشد،
حال به چند نکته‌ی بد آن اشاره می‌کنیم، اصولا و شرعاٌ اگر "کون" گشاد یا تنگ باشد مضر است، و در بعضی موارد موجب مرگ و میر شده است، کون اگر گشاد باشد باعث می‌شود تا انسان به کار هایش نرسد و همانطور بی‌خاصیت بماند و خاک تو سرش بشود، ولی اگر تنگ باشد نمیدانم دقیق چه میشود، ولی کلا مثل اینکه بد است
من خودم دارای کون گشادی هستم، و داخل‌اش مقدار زیادی پشم است، نمیدانم عن با آن عظمت‌اش چه‌جوری از آن لا رد میشود و می‌آید بیرون.
حال میرسیم به بخش تاثیرات کون در جامعه که ایشالا باشه برای بعدا.

۱۳۹۰/۷/۲۷

امام سلام(عليك سلام)

سلام آقاى امام زمان
اين نامه ى من به تو است، ميدانم صندوق پستى ات يك چاه است ولى من نامه ام را در اينجا مينوسيم، اينجا تخمى تر از سوراخ شماست، اما حداقلش اين است كه چارنفر آن را ميخوانند كه يكى از آن چهارنفر آتنا است و آن سه نفر ديگه كسى نيستند، براى دلخوشى گفتم چهار نفر.
خيلى از بحثمان دور نشويم، راستش نامه نوشتم بگويم با آنكه تاحالا نديدم ات ولى اطمينان دارم اين نامه را ميخوانى، راستى آن زمان كه ظاهر بودى عكس از خودت ننداختى به ما نشان بدهى؟، چطور امام على عكس دارد ولى تو ندارى؟
هى از بحث دور ميشويم نميدانم، نامه نوشتم بگويم لطفا برنامه ى ظهورت را بيانداز نزديك تر، زيرا ما داريم به گا ميرويم و كسى نيست نجاتمان بدهد، خودمان هم هيچ گوهى نميخوريم و فقط منتظريم تو بياى نجاتمان بدى، ميگويند اگر تو ظهور كنى جهان زيبا ميشود، زر ميزنند مگه نه؟ آخر تو چگونه ميتوانى كوچه ى مارا كه هى مردم در آن آشغال ميزيزند و عين گوه ميماند زيبا كنى؟ اگر ميشود راجع به اين بيشتر توضيح بده.
و سوال ديگه ام اين است كه احتمال دارد كه آيا در اتاق من ظهور كنى؟ اين را مى پرسم زيرا ميخواهم بدانم يك وقت وقتى دارم جلق ميزنم ظهور نكنى و آبرويم برود.
راستى چگونه ميخواهى اين همه كودكان گرسنه را سير كنى؟ ممكن است تا آن موقع كه ظهور كنى همه ى آنها بميرند.
و در آخر خوش باحالت، كلى آدم نگاهشون به دستاى خاليه توئه، ولى ما اينجا با اينكه كسى نيستيم در روز بايد به صد نفر به خاطر دست هاى خاليمان جواب پس بديم، تازه پدرم هم دستش خالى است، ولى كسى با دست خالى اى كه دارد بهش ماشين نميفروشد، چگونه است كه اينهمه انسان نگاهشان به دست خالى تو است؟

۱۳۹۰/۷/۲۵

بهشت همان ناكجاست

با سلام به شما، به برنامه ى شبانگاهى ما خوش اومديد، جا داره تشكر كنم از شما كه اين كانال رو ميبينيد، ميدونيد، آخه ما براى اين برنامه خيلى زحمت ميكشيم، من زن و بچه دارم ولى همش مجبورم تو اين شبكه كار كنم، خالى بستم بچه نداريم.
آخه الان دارم به زندگى روياييم فكر ميكنم ميبينم فعلا زوده بچه دار بشيم، بعله من هنوز با دوست دخترم ازدواج نكردم ولى پنج سالى ميشه كه باهم زندگى ميكنيم، اون يه ايرلنديه اصيله منم يه ايرانى نميدونم اصيلم يا نه، ما يه آپارتمان تو مركز شهر داريم، يه واحد كوچيك دو خوابه، يكيش اتاق خوابمونه، اون يكى اتاق كارمون، البته بيشتر كتاباى "اما" توشه، اما نويسندس خيلى با سوادتر از منه، من فقط يه ميز كوچيك دارم كه روش لپتاپم رو ميذارم، وضع كاريه من فعلا بد شده آخه گوگل به يه بحران برخورده، بايد يه چيزى واسه اندرويد بسازيم كه بشه كاملا آدمو بفهمه و بدون دسترسى بهش بتونه كارتو انجام بده، ولى اما وضع كارش خوبه، تقريبا اون داره خرج خونه رو در مياره، واسه همين من خيلى مراعات ميكنم، چند وقتى ميشه باهم نرفتيم رستوران، يه رستوران پايين خونمونه، يه بار تقريبا كه تا صبح بازه و مردم توش مستن هميشه، به خاطر همين رستوران و سر و صداش ما تونستيم خونمون رو ارزون بخريم، آخه ما معمولا خونه نيستيم، صبحا تا بعد از ظهر سر كاريم، بعدش معمولا ميريم كتابخونه و تاريخ ميخونيم باهم، جفتمو به هنر علاقه داريم ولى هيچ سر رشته اى ازش نداريم براى همين تاريخ هنر ميخونيم خودمون، بعد از كتابخونه بعضى وقتا ميريم پارك قدم ميزنيم و راجع به گذروندن تعطيلات تابستون حرف ميزنيم، بعضى وقتا هم ميريم پيش دوستامون، يه دوست مشترك داريم، خونش تو يه قايقه، يه قايق تو بندر هامبورگ، پولداره خيلى تقريبا همه جا با قايقش رفته، جهان گردى ميكنه ولى تاحالا ايران نرفته، شايد تعطيلات تابستون باهم بريم ايران، دوستمون برنارد اهل كشور قناس، خيلى هم خوب ميرقصه
منو اما ميخوايم يه ماشين بخريم با يه واگن پشتش، شايد اينجورى بتونيم ما هم يكم جهانگردى كنيم، اون تو يه مجله كار ميكنه، حقوق خوبى ميگيره ولى من خيلى تو كارم پيشرفت نميكنم، نميدونم چرا، منو دوستم بعد از اينكه فارغ التحصيل شديم رفتيم درخواست كار تو گوگل داديم و جفتمون استخدام شديم، بعد از يك سال دوستم كار و مقامش بهتر شد ولى من همونجورى موندم. البته راضيم ها، ولى حقوقم كمه يه مدت دوست داشتم مجانى تو گوگل كار كنم، ولى حالا كه استخدام شدم و به قولى خرم از پُل گذشته حالا به وضعيت حقوقم اعتراض دارم،
من اما رو خيلى دوست دارم، اون يه ايرلنديه با موهاى قرمز/نارنجى كه خانوادش خيلى پولدارن، خانوادش تو ايرلند زندگى ميكنن، من يه بار مامان باباشو ديدم، باباش يه سياست مداره، مادرش هم طراح لباس هاى اسكادا
مامان بابايه من تو هامبورگ زندگى ميكنن، بابام يه بار كوچيك داره و مامانم هم كار نميكنه، وضع زندگيشون بد نيست، درآمدشون براى دو نفر خوبه،
ديشب وقتى داشتيم فيلم ميديديم به اين فكر افتادم يه سر به وبلاگم بزنم و اين بلاگ رو بنويسم.
كه حالا نوشتم
اين روزا خيلى عاشقم، نميدونم عاشق كى يا چى، شايد اما، شايد كارم، شايد گذشتم، شايد آيندم

این آهنگ رو هم خیلی گوش می‌دم این روزا


اين روزامو خيلى دوست دارم
17.10.2011

۱۳۹۰/۷/۱۹

چیپس حسن چه‌جوره؟

چیپس حسن چه‌جوره؟ نه شیر داره نه پستون، پاکت‌شو بردن هندستون، یک چیپس دیگه بستون، اسمشو بذار انقزی، دور بسته‌ش 
قرمزی؛ هاچین و پاشین، کره خر بشین
چیپس مسئله‌ایست حیاتی، در حد مرگ مایکل جکسون آلاسکا، عمشو بردن تو پاسگا
ما در خانه‌مان سر چیپس دعوا می‌کنیم، جدا دعوا می‌کنیم، که در این‌جا به چند نکته آن اشاره می‌کنیم

یک. دعوا سر خریدن
ما در خانه‌مان سر خرید چیپس با یک‌دیگر اعضای خانواده دعوا می‌کنیم، زیرا هرکس یک طعم مختلفی دوست دارد، و آنقدر هم پول نداریم تا برای همه‌ی اعضا یک چیپس بخریم، برای همین شعاری ساختیم "هرکی رفت چیپس بخره، چیپس مورد علاقشو بخره" البته شعارمون همچین آهنگین و قافیه دار نیست، ولی همین است که است

دو. دعوا سر بازکردن پاکت
ما معمولا خانوادگی باهم چیپس می‌خوریم، و قبل از باز کردن پاکت باید بقیه اعضای خانواده را صدا کنیم تا همه در محل چیپس خوری جمع شوند، اما چه کسی پاکت را باز کند؟ این مسئله‌ی بسیار مهمی است که در پاراگراف بعدی به آن می‌پردازیم

سه. دعوا سر کی تیکه‌ی آخر رو بخوره
معمولا چیپس هارا جوری می‌سازند که همیشه یک تکه آخر آن باقی می‌ماند! نمی‌دانم چرا طوری نمی‌سازند که مثلا آخرش دو تکه  باقی بماند! به هر حال ما برای آن هم قانون داریم، هرکی که پاکت را باز کند تکه آخر نصیب او می‌شود و کون بقیه اعضا می‌سوزد

چهار. کی پاکت خالی را دور بریزد؟
خوب این عمری مشخص است، آنقدر آن‌جا می‌ماند تا بادی چیزی آنرا در سطل آشغال بی‌اندازد


چیپس حسن by Ali Sahba

۱۳۹۰/۷/۱۴

استیو جابز نداریم، لطفا سوال نفرمائید

استیو جابز وسیله‌ای بود که انسان‌ها حتی بدون دانستن اسمش مدیون او هستند به خدا قسمت راست میگویم، زیرا او در عین اشیاء بودن مایع هم می‌باشد، او مایع حیات می‌باشد، که خدا شیر اش را بسته است و حالا تبدیل به گاز حیات شده است، ما در حیاط خود گوز هم نداریم، چه برسد به گاز
استیو جابز با اینکه مایع بود، تقریبا هم سن من که بود، آدم بود، من اگر یک روز تخم او هم بشوم کلاه‌ام را می‌اندازم هوا و خدا را بنده نمیشوم، یا خدا را بنده نیستم، دقیق نمی‌دانم این جمله چه‌گونه گفته می‌شود، زیرا پدر من همیشه اورا سریع بیان می‌کند و من نمی‌فهمم که چه می‌گوید، ولی فکر کنم منظور را رساندم
من همیشه عاشق این قسمت سایت اپل بودم، که وقتی روی دکمه سرچ کلیک میکردی، با یک افکت خاص بزرگ میشد و می‌آمد بیرون، خدا رو شکر وقتی استیو جابز مرده است، این دکمه خراب نشده است



۱۳۹۰/۷/۱۳

صندلی منو کجا میشونی

صندلی کامپیوتر موجودیست بی‌خواصیت که بودن‌اش چیز خاصی نیست، ولی نبودن‌اش کون آدم را جر میدهد
من خودم یک صندلی کامپیوتر داشتم، از همان بدو تولد چیز تخمی‌ای بود، زیرا یک روز که خانه نبودم، وقتی آمدم خانه دیدم مادر پدرم برای من صندلی کامپیوتر خرده‌اند، واقعا دستشان در کونشون با اون چیزی که خریده بودنند، آنها یواشکی رفتند صندلی خریدند، نه برای اینکه من را شگفت‌زده کنند، زیرا پول کم داشتن و میدانستند من هیچ‌وخت یک همچین چیز ضایع‌ و ارزانی نمی‌خرم، برای همین این حرکت را زندن،
خلاصه با آن صندلی دو سال از تخمی‌ترین سال‌های زندگی‌ام را گذراندم، این اواخر که پیر شده بود زیادی زر زر میکرد و من یک بار صدایش را ضبط کردم،
گور باباش در کل، تموم شد رفت، من آدمی نیستم با از یک اشیاء خاطره داشته باشم، خالی بستم، من یک عروسک اسنوپی دارم، یعنی دو تا داشتم، یکی‌اش را دادم به دوست دخترم، و اون یکی الان بالای میز کامپیوترم است و کلی دوست‌اش میدارم و اگر روزی رفتم در گوگل کار کنم آنرا نیز با خودم می‌برم
همه‌ی این‌ها را گفتم که بگویم بعد از اثباب کشی آن صندلی را انداختم دور و این یکی را خریدم، البته آنجا از این صندلی ها تمام کرده بودند، و ما چون کون‌مان گشاد است، سفارش دادیم تا برای‌مان بی‌آورند، این کون گشادی دو هفته رفت در کون‌مان، و اکنون پس از دو هفته من صاحب یک صندلی و پنج پایه‌ی قد و نیم‌ قد شدم، خدا عمرشان بدهد
ما یک همسایه داریم، زیرا خیلی تخم سگ است و فقط بعضی وقت‌ها اینترنت‌اش فعال میشود، و من الان ایستاده‌ام تا وای فای اش را 
روشن کند و صدای آن صندلی را برایتان آپلود کنم، بعد شما کون گشاد بازی در بی‌آورید و گوش ندهید


 کون لق‌تان، صدای صندلی آپلود نشد
آپدیت: کون لق خودم، آپلود شد


35652 by Ali Sahba

۱۳۹۰/۷/۱۱

تخم چیز خوبی است

اصولا اینکه کسی میگویید به تخمم؛ یا تخمت هم نباشه زر میزند، زیرا یکی از مهم‌ترین وسایل بدن تخم است بدون شک، به جان   مادرم کوچیک‌ترین ضربه به آن  پدر آدم را در می‌آورد، باور نمیکنید؟ همین الان موس کامپیوتر را بکوبید به تخمتان
تازه از اینها گذشته من فکر میکنم اگر تخم نباشد انسان بچه‌دار نمیشود، خیلی اطلاع کافی ندارم، زیرا بحث در مورد این‌گونه حرف‌ها ،حرام است، خدا تو قرآن صفحه‌ی پنج گفته، 
ما انسان‌ها عادت داریم چیزی که داریم قدرش را نمیدانیم، مثلا من در خانه قبلیمان یک کُمد داشتم، گفتم خیلی ضایعه است، و فروختیمش و یکی جدید خریدیم، این یکی درش صدا میده، حمان اندازه که کمد مهم است تخم هم مهم است
تخم تویش رگ و ریشه دارد، من توی بعضی جاها دیدم
آخ حواسم نبود این پست را خانوم ها نخونند، زیرا وسائل کافی در منزل ندارند حدس میزنم البته