۱۳۹۱/۱/۱۶

صبح‌ها شیرکاکائو نمی‌خورم. بجایش نهار می‌خورم.

پسرخاله‌ام این‌جاست. پسرخاله‌ها موجوداتی هستند که این‌جا هستند. اگر این‌جا نباشند شما نمی‌گویید این‌جا هستند. مهم‌ترین اتفاق این روز های من پسرخاله‌ام است که برای دو هفته به پیش ما آمده. پسرخاله‌ام بیشتر با پدرم جور شده است. شاید بهتر بود بجای من٬ پسرخاله‌ام پسر پدرم بود. زیرا می‌توانستند تمام روز را راجع به فوتبال حرف بزنند و این بهتر از غر زدن های من است. من سر نهار یا شام که خانواده‌ام را می‌بینم غر می‌زنم. به چیزهای کوچک. دوست دارم غر زدن را. این‌ روزها سر میز نهار لبخند می‌زنم و بجای آن‌که غر بزنم می‌گویم  نوشابه را بدهید. زیرا زشت است جلوی مهمان غر بزنم. مادرم به من چشم غره می‌رود. می‌گوید که چرا من چیزی به پسرخاله‌ام تعارف نمی‌کنم. می‌گوید که همانند گوسفند می‌مانم. او از من می‌خواهد در وقت نهار تمام چیز های روی میز را به پسرخاله‌ام تعارف کنم. خودش این‌کار را می‌کند. ولی از من هم توقع دارد. من می‌گویم که تعارف نمی‌کنم زیرا بدم می‌آید. زیرا من انسان متمدنی هستم و تعارف نمی‌کنم. من خیلی با شخصیت هستم و خیلی کارم درست است. امروز پدرم با پسرخاله‌ام رفتنتد به باشگاهِ شرطبندی. باشگاهِ شرطبندی؟ نمی‌دانم اسمش چی است. رفتند و فوتبال ها را پیش‌بینی کردند تا پول در بی‌آورند. امشب نشستند فوتبال دیدند. و من وقت آوردم تا بی‌آیم توی اتاقم و پای کامپیوتر قوز کنم. آن‌ها آن‌ور خوش‌حال هستند و من این‌ور خوش‌حال. شرطبندی را بردند و مانده است دو عدد بازی دیگر تا بتوانند پولدار شوند. چیپس ها را هم وقتی من توی اتاقم بودم خوردند. و من در موقعی که داشتند چیپس می‌خوردند جلوی تلویزیون داشتم تی‌شرتم را می‌جوییدم. یقه‌ی تی‌شرتم را می‌جوم. خیس می‌شود و بعد مور مور می‌شوم و تی‌شرتم را عوض می‌کنم. امروز پسرخاله‌ام را ورداشتم بردم‌اش مرکز شهر. در قطار و اتوبوس یواشکی به طوری که نفهمد داشتم آهنگ گوش می‌کردم. رفتیم و برایش شیرقهوه خریدم. و نشستیم خوردیم. نوشیدیم. او می‌گوید که می‌خواهد برود آمریکا. می‌گوید که آن‌جا برایش ریده‌اند. می‌گوید که حوصله‌ی خواهرش را ندارد. و ایرلند جای زندگی نیست. من قهوه دوست ندارم. و گلو درد هم دارم. سر درد هم دارم. این‌ها که می‌گویم دارم٬ آن‌موقع که داشتیم قهوه می‌خوردیم هم داشتم. قهوه داشت حالم را بهم می‌زد. و اصلا چرا خریده بودم؟ فکر می‌کردم سرماخوردگی را خوب می‌کند؟ نمی‌دانم. گرمم شده بود و هر قلپ قهوه حالم را بدتر می‌کرد. پسرخاله‌ام توضیح می‌داد که کمپانی های بازی سازی در آمریکا چگونه پول در می‌آورند. می‌گفت که باید آن‌جا کار گیر بی‌آورد. میزهای اطراف هیچ‌کدام دو مرد نبودند سر یک میز. این را یواشکی به طوری که پسرخاله‌ام نفهمد که حرفایش برایم اهمیت ندارد فهمیدم. 
تعطیلات تخمی‌تر از آن‌چه تصور می‌کردم پیش می‌رود. حتی هوا هم بد است. ریده است. امروز داشتم به هوا فحش می‌دادم. کل آسمان سفید است. باران می‌بارد و هوا خیلی روشن است. در اتبوس چشم‌هایم را تنگ می‌کنم و این باعث می‌شود خوابم بگیرد. امروز برای آن چیپس نقشه کشیده بودم. همان چیپسی که پدر و پسرخاله‌ام خوردند. می‌خواستم تا بروم پیششان و چیپش بخورم. ولی نشد. و من فقط رفتم پیششان نشستم. خالی. شب‌ها زود شب بخیر می‌گویم و می‌آیم با موبایلم در اینترنت. می‌دانید که اینترنت جایی است که می‌روند تویش. صبح‌ها خسته از خواب بیدار می‌شوم. پسرخاله‌ام شب‌ها روی زمین می‌خوابد و من روی تخت. این‌را یک بار بهش تعارف کردم. مادرم هم خیلی تعارف کرد. ولی او قبول نکرد. از این بابت راضی نیستم. زیرا وقتی تابستان مهمان آن‌ها بودیم من روی تخت‌اش می‌خوابیدم و او روی زمین. 
تعطیلات تمام شود بر می‌گردم به روزمرگی خودم. در اتبوس آهنگ گوش می‌کنم. کتاب‌خانه می‌روم و هر از گاهی جق می‌زنم.
تعطیلات تمام شود می‌توانم دوباره عاشق شوم. عاشق دخترهایی که از دور می‌بینمشان.

۷ نظر:

  1. jagh zadanam arezoost vali na bayad moghavemat konam. J.LO dare miad

    پاسخحذف
  2. داره یه آهنگی پخش میشه که وقتی تو گوشت باشه از این هد فون راستی میره تو هدفونه چپی و کل آهنگ اینجوری میشه بعد وقتی تو گوشمه یه جوری میشم . بعد الان تو گوشم نیس که اونجوری بشم.وقتی که بشنوم پسر خاله ویاد پسر خاله خودم بیوفتم اولین چیزی که یادم میاد ایه که دو تا لوپام انقد میکشید که چشام یه جور دیگه میدید. یا من همچین چیزی یادم میاد بعدش که چند تا خاطره دیگه یادم بیاد یادم میاد که پسر خاله های دیگه ای هم دارم.تعطیلات باید زودتر تموم بشه. تعطیلات یسری تفییرات مضخرف داره واسه آدم. خوشالم که اینجا تعطیلات تموم شده خوشالم که فردا باید برم از خونه بیرون فردا باید برم سر کار معمولی و مضخرفم و حرصم بگیره از همکاره حرومزادم . بعدش حس کنم که صورتم داره جوش میزنه . بعدش منتظر بشم تا ساعت پنج بشه و راحت بشم تا بزنم از اون شرکت تخمی بیرون و الکی خوشحال باشم که از اینجا میرم به یه جای بهتر

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. تعطیلات باید تو تنهایی بگذره. یا با آدمایی که دوست داری. دیگه حوصله ندارم.

      حذف
  3. کاش میشد ا هرکی بدت میاد بش فش بدی
    دلم میخواد بت فش بدم

    پاسخحذف
  4. من شیرکاکائو دوس دارم
    ولی چیایی که دوس دارمو نمیخورم
    همون چاق شدن و اینا
    امروز مهمون داشتیم عین خر کار کردم
    ظرف شستم
    و کلی کار دی
    گه
    نه فقط ظرف بود
    و تحمل مهمونای عنمون
    چون عمه من عنه
    و رومخمه
    مث دیقا عنه
    ولی تو مقطعی عنی از عن بودن هی درمیای
    آزمونم دادم صبی
    اونم ریدم
    ولی دوسال پیش یکی میگفت ریدم میگفتم تو دلم اه چه بی ادبه و اینا
    ریدم به دوسال پیش خودم
    به زندگی باید رید

    پاسخحذف
  5. انقد گفتم ریدم خسته شدم... این فشا دیگه ارضام نمیکنن... من به فحشای جدیدی نیاز دارم... من فش میخوام... فش خفن... نه ریدن... ریدن فشه عنیه... دلم خنک نشد کاملا وقتی بهت ریدم

    پاسخحذف