جوهر خودنویسام را عوض کردهام. یک خودنویس زرد دارم که با رنگ سبز مینویسد. یعنی مینوشت. زیرا امروز یک امتحان میدادم که باید با جوهر آبی مینوشتم. اما جوهر سبز رنگ قبلی که هنوز تمام نشده بود را سرش چسب بستم و گذاشتماش روی قفسهام. کتابخانه ندارم. زیرا کتابی ندارم. یک قفسه دارم بالای میز کامپیوترم که رویش سه عدد کتاب٬ پنج عدد بطری نوشابه برای قشنگی (و مثلا خیلی هم قشنگ هست)٬ یک عدد عروسک اسنوپی٬ یک توپ پازلی٬ دو عدد دوربین٬ یک قلک٬ یک وازلین٬ یک کارت تبریک تولد که لایش پول است٬ و یک شارژر باطری قلمی. جوهر را گذاشتم آنجا یک آب هم روش. گذاشتهام آنجا تا این جوهر آبی زشت تخمیه تمام شود و من بتوانم دوباره از همان رنگ زیبای زندگی استفاده کنم. رندگی که باعث امید میشود. باعث دلگرمی٬ خوبی و خوشی. زیرا میدانید ما خانوادهی پولداری نیستیم. پول داریم ها. ولی نه آنقدر که بشود همش جوهر خرید. همین چند وقت پیش رفتم بالاخره شلوار خریدم. آن یکی شلوار هم که بور و قرمز شده بود را نیانداختم دور. گذاشتماش توی کمد ام تا روز مبادا استفاده کنم. روز مبادا روزی است که مردمان بی شلوار میشوند و دیگر هیچ کجایی پیدا نمیشود که شلوار بفروشد. ولی با این حرکت هوشمندانهام دیگر من از شر آن روز در امان هستم. شاش هم دارم الآن درضمن. البته میدانم شاش حرف بدی است و نباید جلوی جمع از این کلمه استفاده کرد. ولی من چون در خانوادهی بی شخصیت و بی ادبی بزرگ شدهام و احتمالا لغمهی حرام خوردهام که اینگونه بی ادب هستم٬ پس نه تنها میگویم شاش٬ بلکه میگویم به تخمم که بی ادبی است. آها٬ این را هم بگویم: روی قفسهام هم خاک نشسته. بقلاش اما خاک ننشسته است زیرا بقلاش هوا است و روی هوا خاک نمینشیند هارت هارت هارت.
هوا به قدری عنی است که چهار شبانه روز است که دارد باران میبارد. صبح ها هوا سرد است و شبها هم هوا سرد است. اما یکهو آن وسط های روز هوا گرم میشود. درست همان موقع که من در اتوبوس نشسته ام. هوای اتوبوس دم میکند٬ اما خوشبختانه کسی بوی عرق یا دیگر گه های موجود در بازار را نمیدهد. حال که وارد بحث بو شدهایم جا دارد نظریهام را راجع به عطر و ادکلن در جوامع عمومی بگویم. از نظر من عطر و ادکلن (که البته من به هردوی آنها میگویم عطر. و زنانه مردانه هم سرم نمیشود) وسیلهی زینتی و گرانبهایی هستند. و پولداری هستند. و گران هستند. اما جدای اینها من خیلی طرفدار عطر نیستم. اصلا نمیخواهم بوی خوب بدهم. مگر دستمال کاغذی هستم که بو بدهم؟ (این دستمال تخمی گران ها که بو میدهند). همین که هر روز حمام بروم کافی است. البته اسپری هم میزنم. اینها را گفتم که بگویم آدم در جای عمومی نباید عطر بزند. البته از نظر من. و خب الآن که دارم میخوانم میبینم چقدر کسشر راجع به عطر نوشتهام و شما هم حتما میخواهید بگویید به تخمم که تو نظرت این است.
دوست پدرم را گفته بودم که رفت؟ خب الآن میگویم که دوباره دارد میآید. دارد میآید تحقیق که زندگی در اینجا چطور است و اینکه وردارد زن و بچهاش را هم بیآورد اینجا یا خیر. کلی پول خرج میکند برای تحقیق و سفر. زمان ما تحقیق وجود نداشت. یک شبه فروختیم زار و زندگی را آمدیم. بله به همین راحتی. یک شبه تصمیم گرفتیم٬ یک شبه تصویب کردیم٬ یک شبه ویزا گرفتیم٬ یک شبه همه چیز را فروختیم٬ یک شبه با دوستدخترمان بهم زدیم٬ یک شبه با فک و فامیل ها خداحافظی کردیم٬ یک شبه مسیر را مشخص کردیم و یک شبه زدیم بیران. بیران همان فعلی است که به اشتباه بیرون تلفظ میشود. مانند نان و کان و اینها.
دوستم سال به سال از توی فیسبوک رد نمیشود ها. اما سریع تا دوست پسر دار شده آمده و وضعیت تاهلاش (عق بزنید) را عوض کرده و پاییناش هم خندیده است. از همین دو نقطه دی ها که همه جا ریخته است. از همین دو نقطه دی ها که همه جا پیدا میشود. از همین دو نقطه دی ها که همه میزنند. از همین دو نقطه دی ها که بیآید برود توی کون من. از همین دو نقطه دی ها که الآن میروم میگذارم بالای این پست.
manam ba nazaret jajebe atr movafegham.... ama vaghti mibinam mellat zert o zert be khodeshoon atr mizanan ...hes mikonam ke khob manam bezar bezanam....
پاسخحذفپاراگراف اول و یکی مونده به آخرو بیشتر دوست داشتم
پاسخحذفالبته عطرو هم یه جورایی درست میگی
کلا همه یا بیشتر کسی شعراتو دوست دارم. دو نقطه دی
به نظر من اصلا هر کی عطر بزنه یعنی خیلی خره
پاسخحذفبا تشکر از برنامه خوبتون
آنهایی که به بیرون می گویند بیران همان ها هستند که به نونوایی میگویند نانوایی . با ادبند بس که
پاسخحذفدلم كلي براي اينجا تنگ شده بود :)
پاسخحذفعزیزم بیران (منظور همون/همان بیرونِ) فعل نیستااا نمیدونم/نمیدانم چیه، اما میدونم/میدانم فعل نیست D:
پاسخحذفکلا به دونقطه دی همه ریدن... خیلی بدبخته... خیلی... چون همه حس بانمک بودن بشون میده وقتی اینو میذارن... و فک میکنن الان دونقطه دی گذاشتن همه دارن عین چی میخندن.. وچقد بامزن...ولی در واقه هیچ عنی نیسن... خزبودنشون این دو نقطه دیای کونیشون جبران نمیکنه
پاسخحذفمن یه عطر دارم خیلی بوش دوس دارم... ولی وقتی همش بوش حس میکنم دوساعت میگذره بوش میاد رومخم... کلا خوشم نمیاد هیچ بو خاصی بدم... همون حسش باشه بره آدم حموم خیلی بهتره
پاسخحذف