اگر شما از آنهایی هستید که روی در و دیوار اتوبوس یا مترو یا خیابان یا سگی٬ گربهای چیزی مینویسید٬ آی لاو یو٬ اسمتان را بنوسید اگر راستش را میگویید. اگر خیلی دیگران را دوست دارید اسمتان را هم بنویسید. برای خودتان توی ذهنتان به عشق آسمانیتان فکر میکنید و یکهو میگویید پس بهتر است حالا بنویسم آی لاو یو تا ثبت شود تا آخر عمر. اولاً اینکه اگر فکر کردهاید تا آخر عمر میماند باید بگویم خیر. نمیماند. فوق اش خیلی بماند شش ماه است و بعد از آن میآیند رویش را رنگ میمالند و تخمشان هم نیست که شما آی لاو یو. دوماً اینکه ممکن است یک کجی٬ کولهای چیزی آن را بخواند و فکر کند شما منظورتان با آن است. حتی خود من که کج و کوله نیستم و بسیار تنومندم ممکن است به خودم بگیرم. یعنی میدانید٬ چیزهای خوب را همه به خودشان میگیرند. اما اگر بجای آی لاو یو بنویسید بیا این را بخور آنوقت کسی به خودش نمیگیرد. آن موقع اشکال ندارد که اسمتان را ننویسید. سوماً که چهارماً. امروز توی اتوبوس هدفون را کردم توی گوشم و خوابیدم. هوا تقریبا دیگر تاریک شده بود. یعنی گرگ و میش. میتوانید برای خودتان این فیلم های آمریکایی را تجسم کنید٬ غروب که میشود یک جوانی توی اتوبوس است و به غیر از او هیچ کس دیگری توی اتوبوس نیست. اما اینجا آمریکا نیست و به غیر از من بیست نفر دیگر توی اتوبوس بودند. صدای آیپادم را تا آنجایی که میشد بالا بردم و سعی کردم بخوابم. مطئمن بودم صدایی که از هدفونم خارج میشود دارد بقیه را اذیت میکند. اما این فقط یک بار است و با یک گل بهار نمیشود و کون لقشون. کاملا شبیه عوضی ها شده بودم که به حقوق دیگران احترام نمیگذارند. اما شما اگر عوضی دیدید در خیابانی جایی ناراحت نشوید. زیرا عوضی ها خود ما هستیم که به خودمان کمی آزادی دادهایم. هرچه عوضی تر آزادی بیشتر. اما هرچه آزاد تر دلیل بر عوضی بودن نیست. میدانید چه میگویم؟
حالا دیگر تابستان تمام شده است و دایماً باران میبارد. هوا عنی است و هیچ آفتابی در آسمان نیست. حتی ابری در کار نیست. آسمان آبی هم نیست. میفهمید؟ فقط سفید است. یک دست سفید است و چشم را اذیت میکند. من از باران خوشم نمیآید. من از کسانی که از باران خوششان میآید هم خوشم نمیآید. من از هیچی خوشم نمیآید. من از استیک خوشم میآید. من دوست دارم تمام عمرم را در یک رستوران با چراغ های خاموش و پنجرههای بزرگ بنشینم و استیک با شراب بخورم. شاید وقتی پیر شدم همین کار را بکنم. یک رستوران برای خودم پیدا کنم و تویش آنقدر استیک بخورم تا عن بالا بیآورم. راستش دوست دارم هی عن عن کنم اینجا. به شما چه ربطی دارد؟ امروز وقتی داشتم برای خودم در خیابان میرفتم یک فندک پیدا کردم. یک فندک سفید که کار هم میکرد. به کلهام زد حالا که فندک دارم پس بروم یک پاکت سیگار بخرم و یک دانه اش را بکشم. تابحال یکی دو بار بیشتر سیگار نکشیدهام و آن هم مال خیلی وقت پیشها بوده است. با خودم گفتم ممکن است آن موقع ها توی کمر بابایم بودهام که از سیگار خوشم نمیآمده. شاید الآن که توی کمر خودم هستم نظرم فرق کند و چه حالی بدهد. برای همین به دوستانم اسم ام اس دادم و پرسیدم که سه مورد از خوبی های سیگار و سه مورد از بدی هایش بگویید. آنها سیگاری هستند. آنها دو نفر هستند. جواب دادند که سیگار خوب است. سیگار مغزت را باز میکند و معده ات را یک کاری میکند که در دستهی مورد های خوب قرار بگیرد. از بدی هایش گفتند. گفتند سیگار خوب است. شده بودند عین آدم بد هایی که توی تلویزیون نشان میدهد. سیگار میکشند٬ مشروب میخورند و همش به مهمانی میروند. آنهایی که به مهمانی میروند بد هستند و آدم های خوب به مهمانی نمیروند. با خودم تصمیم گرفتم که سیگار نکشم. چون هم سیگار گران است و ما روی گنج نخوابیدهایم و هم برای سلامتی زیان آور است و ما روی تخت خوابیدهایم هرررر هرررر. من سلامتی ام را دوست دارم. من جزو سالم ترین افراد هر جامعهای محسوب میشوم. و از قضا خیلی هم خوشتیپ هستم. برای دوستی اینجا کلیک کنید.
پس فردا نمایشگاه گروهی عکاسیمان افتتاح میشود و من هیچ یک از دوستانم را دعوت نکردهام برای مراسم. نمیخواهم هم دعوت کنم. دوست ندارم کسی بیآید عکسهایم را ببیند. دوست دارم مانند آدم های خسته و بی کس یک گوشه بایستم و هیچ کاری نکنم٬ چون دیگر خسته شدم انقدر که کار کردهام و شوخی هم نمیکنم. امروز در کارگاه دهن من را گاییدند که برای عکسهایت یک توضیح بنویس. یک اسمی چیزی بگذار. من میگفتم که اگر میخواستم توضیح بدهم که دیگر عکس نمیانداختم. میرفتم داستان مینوشتم پشم هایتان بریزد. خودم را برایشان چس کرده بودم. زیرا عکسهای آنها مفت نمیارزد و عکس های من مفت میارزد. اما واقعاً دوست نداشتم برای عکسهایم توضیح بنویسم. خیلی کار بیهودهای است و من اهل کار بیهوده انجام دادن نیستم. من اهل کار باهوده انجام دادن هستم. حتماً آنها میخواستند من زیر عکسهایم بنویسم امید. خوشبختی. زندگی زیباست. یا مثلا بگویم دیس فتو ایز گود فتو. اما نمیدانستند که من آخر ایدئالیسیت٬ چپ و رادیکالیست مادیکالیست و اینها هستم و اگر چیزی بخوام بنویسم مرگ است و زندگی چه سیاه است و همه مان داریم در آتش میسوزیم و گور بابایمان. اما چیزی که من نوشتم یک توضیح کلی بود. نوشتم که سرم در کار خودم است و میخواهم اهدافم را پیش ببرم. کسشر ترین چیزی که یک فرد میتواند در توضیح عکس هایش بنویسد را من نوشتم٬ بعدش آمدند بهم جاییزه کسشر ترین چیزی را که یک فرد میتواند برای عکسهایش بنویسد را دادند. این را گفتم تا دهانشان را ببنند دیگر. یک مشت آدم بی سواد جمع شدهاند هی میگویند منظورت چیست منظورت چیست. منظورم چیپست. هرر هرر هررر.
تصمیم گرفتهام درس را به صورت کامل ول کنم و بروم پی نقاشی کردنم. ول کنم این کسشر هایی را که دُر و ورم را فرا گرفته است. وقت تلف کردن بس است و کی باید آینده را بسازم و بشوم آنچه میخواهم بشوم؟ یک گواهینامه ندارم هنوز. پدرم نمیرود امتحان بدهد. احتمالاً میترسد بعد از بیست سال رانندگی در امتحان رد بشود. میگویم صبر کند من پول هایم را جمع کنم باهم برویم کلاس ثبت نام کنیم. زیرا گواهینامه گرفتن گران است و با پولش در ایرانِ چهار سال پیش میتوان یک پراید خرید.
یک کاسهی چوبی بسیار زیبا خریدهام برای کرنفلکس صبح هایم. مادرم ورداشته است تویش ماست و خیار درست کرده است. بهش میگویم من دیگر دست به آن کاسه نمیزنم. میگویم همین است دیگر که من با این سن هنوز لیوان مخصوص برای خودم ندارم. چون اگر لیوان هم بخرم همین بساط است. همهی جوان ها امروزه برای خودشان لیوان مخصوص دارند غیر از من. دوست دارم یک لیوان برای خودم داشته باشم چل چراغ چل پنجره. تویش که شیرکاکائو میریزی چراغش چشمک بزند. آهنگ پخش کند پرواز کند. این لیوانی است که من دوست دارم داشته باشم. رویش هم نوشته باشد کافی شاپ و فست فود بلوط.
الان یه مدته پیدات کردم...خیلی خوب می نویسی ...وقتی نوشته هاتو می خونم نمی دونم چراشدیدان یاد برادر کوچیکم می افتم ...
پاسخحذفبيا بخورش !
پاسخحذفبه خودت كه نگرفتي ؟!
خيلي خوب مي نويسي
پاسخحذفیه روزی منم دلم می خواد بیام باهات استیک با شراب بخورم مثلا چند سال دیگه توی پاریس سه رستوران گرون که از پارسال رزرو کردیم. هیه! مثل دو تا دوست قدیمی.
پاسخحذفjenab shoma kheili bahalid , shoma chizi hastid agha beine lenny dar Gary Cooper va Shaggi dar Scooby Doo , dame shoma garm bad , ma dar in makane vaghih , khaterate elham bakhshe shomaro mikhunim va saay mikonim madarese boghe amricayi ro baraye khodemun hazm konim.
پاسخحذفینی همه عمرم سعی کردم فقط بفهمم فاز یه نفر چیه دقیقا... ولی هیچی نفهمیدم... این همه عمر لعنتیمو گذاشته بودم هندسه مسطحه و ترکیبیات تموم کرده بودم الان کنکور لازم نبود بدم... و طلا گرفته بودم... و الان اون یاروهه بود که همه عمرش سوخت کرده(الان خودمو پاره کردم ینی باادبانه درباره عمر این یارو حرف بزنم) که من کشف کنه... و الان مث من حسرت میخورد
پاسخحذفداداشم از تاریکی میترسه... رفتم واسش چراغ قوه خریدم کادو پیچ کردم... ذوق مرگ شد... بغلش کرده خوابیده... منم میخوام برم بغلش کنم بخوابم... حیف بیدار میشه
پاسخحذفدقیقا همینجوره... ینی من به هرکی تو وبم خیلیم ضایه تیکه انداختم اصن نگرفت... اومد زیرش کامنت داد راس میگی ملت خیلی بیشعورن... بابا من منظورم خود بیشعورت بود... همین خدا میدونه پست بعدیم کردم... یارو باز هم... نفهمید
پاسخحذفمنم لیوان شخصی ندارم... تو هر لیوانی آب میخورم محمد میخواد تو همون آب بخوره... ینی مشکلی بااینکه توش آب بخوره ندارما... ولی خیلی چندش میشه وقتی رو غذا آب میخوره ینی میزنه چرب میکنه لیوانرو...تو این مواقه میخوام جیغ بزنم
پاسخحذف