امروز روز چهارم تعطيلات، يعنى در حقيقت روز چهارم مسافرت ما است. و به نظر من ديگر بس است. حوصله ندارم ديگر. مسافرت جداً سه روز اش كافى است. با خانواده آمده ايم تا تعطيلات كنيم –بله تعطيلات را مى كنند– و كمى استراحت و دعوا كنيم. نيم ساعت ديگر وقت نهار است و من از همين الآن غصه ام شده است زيرا كه غذاهايشان بوى زُخم ميدهد و من جدا از اينكه بچه ننه و سوسول هستم، از بوى زُخم هم بدم مى آيد –مانند بقيه انسان هاى نرمال ديگر–. به اضافه اينكه كوكا كولا هايشان –يعنى آنچه به اسم كوكا كولا به دست ما ميدهند– كوچك ترين شباهتى با كوكاكولا ندارد، فقط رنگ اش؛ كه كير من هم اگر بخواهد يك روزى نوشابه درست كند كمترين چيزى كه ميتواند درست از آب در بى آورد همين رنگ اش است كه سياه است.
روز اول يعنى چند شنبه بود؟ سه شنبه، ما از خانه مان با قطار به هانوفر رفتيم تا از آنجا به جزيره ى كُس كه يكى از جزاير يونان است پرواز كنيم. اسم اينجايى كه هستيم كُس است. اما هيچ كس از اعضاى خانواده اسم كُس را به زبان نمى آورد. زيرا كه كُس زشت است. اعضاى بدن انسان ها زشت هستند و انسان نبايد اين زشتى ها را به زبان بى آورد. فقط گُه را مى شود به زبان آورد كه آن هم عضوى از انسان نيست، بلكه وجودى از اوست. هيچ كس اسم كس را به زبان نمى آورد. همه ميگويند «اينجا» يا ديگر فوقِ فوق اش ميگويند «كُ» و من نميدانيم اين «كُ» را چه كسى و از كجايش در آورده، اما خب به هر حال چند نفرى دنباله اش را گرفته اند و آن ها هم ميگويند «كُ». حتى خود من –منى كه خيلى اینکاره، روشنفکر، محقق، مترجم و خیاط هستم– هم سعى میكنم جمله هايم را هنگام صحبت كردن طورى ببندم كه نخواهد تويش بگويم كُس. روز اول وارد هتل –كه در حقيقت يك شهرك است– شديم و سعى كرديم با رسپشن هتل ارتباط برقرار كنيم. اما كوچك ترين كلمه اى از حرفايش را نمیفهميديم، يعنى حتى وقتى اينگليسى حرف ميزد —آقا من با موبایل خیلی سخت ام است که بخواهم نیم فاصله بگذارم، حالا شما یک این یک دانه پست را بدونِ نیم فاصله بخوانید، نمی میرید که—. نه اينكه ما زبانمان بد باشد –زيرا كه خيلى خوب است–، لهجه ى يارو به شدت تخمى بود، و من فقط ميگفتم آها آها، اوكى اوكى، تنك يو، يس يس، بعد كليد اتاق را داد و ما را با ماشين بردند به اتاقمان، به پدرم گفتم كه بهتر است به اين يارو كه چمدان ها را مى آورد كمى انعام بدهيم. يارو خيلى بگو بخند و كثيف بود. كثيف ها معمولاً بگو بخند هستند. مادرم گفت كه لازم نكرده انعام بدهيم. ولى انعام داديم، زيرا كه درست اش هم همين است. اما خب مثلاً من هيچ وقت به آرايشگر ام انعام نميدهم. زيرا كه همينجورى اش هم گران ميگيرد و من واقعاً نميدانم چرا نمى روم يك سلمانى جديد. آرايشگرم يك تُرك كچلِ گِى است كه لباس هايش را همه از بازار هاى تقلبى فروشى تركيه ميخرد و به عبارتى اُزگل است. يعنى نه بخاطر لباس هاى تقلبى اش —البته به آن خاطر هم است—. بلكه بخاطر طيف رنگى كه در انتخاب لباس هايش ميكند. بخاطر كچلى مو هايم از آرايشگرم كه اسمش احسان است پرسيدم كه به نظرش چكار كنم؟ گفت كه هيچ كار، گفت بهتر است پول هايم را جمع كنم و عمل كنم. ليزر ميزر. بعد كه اين حرف را زد، دقت كردم ديدم خودش هم انگار عمل كرده است و موهاى كم و پراكنده اى روى سرش در آورده. —آقا من این چیز هایی که اینجا مینویسم را خیلی وقت پیش ها در توییتر ام گفتهام و همش احساس میکنم مانندِ این مادربزرگ هایی شده ام که یک داستان را شصت بار تعریف میکنند. دیگر جداً باید در این وبلاگ را تخته کنم.
روز اول براى شام و همينطور براى اولين بار به رستوران هتل رفتيم تا شام كوفت كنيم. البته آن موقع نميدانستيم كه قرار است كوفت كنيم. فكر ميكرديم قرار است ميل كنيم –نگو بايد پُست ميكرديم هرررر هررر هرررر–. رستوران سلف سرويس بود، براى همين اول اش مانند پلنگ پريدم يك بشقاب ورداشتم. بعد فهميدم كه بشقاب ها خيس هستند و بد تر از آن بوى زُخم ميدهند. براى همين بشقاب را گذاشتم سر جايش و دونه دونه بشقاب ها را با دماغم بو كردم –مگر ميشود با جاى ديگرى هم بو كرد؟– تا يك دانه خوبش را «سَوا» كنم.
حواستان باشد تا كجا خوانديد. من اين وسط يك چيزى بگويم، بعد بر ميگرديم دوباره به همانجا، حالا اگر امشب نشد در شب های دیگر حتماً میشود. اگر هم نشد خیلی ناراحت نشوید. چون چیزی را از دست نمیدهید. زیرا تویش داستان های سکسی و افتخار برای ایران و ایرانی و جام جهانی و ضد جمهوری اسلامی نیست، آخر آنطور که من دستگیر ام شده است شما فقط به این مسائل علاقه دارید، یعنی بیشتر همان سکس مکس و این ها، کس و کون و اینها.
کسکش ها یکی چند وقت پیش ها سرچ کرده بود «سکس با زنِ صابکار» و گوگل وبلاگ من را پیشنهاد کرده بود. یعنی میخواهم بگویم شما هم لنگهی همین دسته از آدم ها ایید، یک مشت حشری پشری. به جان خودم راست میگویم، هیچ فرقی نمیکنید.
من يك سرى دوست دارم، دوست كه چه عرض كنم. يك سرى آدم مى شناسم كه. —اين هايى كه الان دارم مى نويسم يكهو الآن وقتى داشتم وبلاگ وقايع روزانه يك دانشمند را ميخواندم به ذهنم آمد. نوشته بود كه گذشته به تخم اش هم نيست و دوست و آشنا هاى گذشته تخم اش نيست. ما تخم اش نیستیم، شما تخم اش نیستید. و کلاً تخم اش نیست. و تخمِ ما تخم اش هم نیست و تخمِ او تخم ما هم نیست، نیست تخم ما او هم تخم اش. تخم هم اش تخم ما او. حالا شايد نه با اين ادبيات ولى به هر حال. آها اين هم نوشته بود كه دوست ها و آدم ها و محل ها محو ميشوند برايش و اين ها. بعد يكهو ديدم من هم اين هستم. به جان خودم. من خيلى خوشم نمى آيد كه هى ايران و خارج كنم. اينجا و آنجا بنويسم. مقایسه کنم. و زر زر کنم کلاً و دلم هم نه تنها براى ايران و آدم هاى تويش و دوست ها و فاميل ها و خيابان ها و مكان ها تنگ نشده. بلكه خيلى هم خوشحال هستم كه از آن همه چيز دور شدم و اميدوارم ديگر هيچ وقت به گذشته برنگردم. اوه اوه، البته غير از آن يكى دو فاميل و دوستى كه وبلاگم را ميخوانند –نه دروغ ميگويم، دلم براى شما هم تنگ نشده– حالا چيزى كه ميخواستم بگويم اين است. چه ميخواستم بگويم اصلاً، يادم رفت. يك دخترى دارد در صندلى كنار من بالا مى آورد و اشك مى ريزد. پاشم بزنم توى صورت اش ها.
چيزى كه ميخواستم بگويم اين است كه من هم به گذشته نگاه نمى كنم و كيرم هم نيست که چی گذشته. اما خب انسان هاى ديگر اينطور نيستند و توقع دارند شما حتماً كيرتان باشد و هى حال و احوال كنيد و خاطراتتان را باهاش مرور كنيد. آقا من الان نمیتوانم چیزی بنویسم، شرمنده، تمركز ممركز ندارم. انشالا در پست بعدى درست حسابى به همه ى مسائل مى پردازيم. همه چيز، همه چيز را مى نويسم.
چه پست تخمیای شد =))))))))) چیکار دارم میکنم من اصلا =)) فدا سرتون بابا
سکس با زنِ صابکار
پاسخحذفhahaha
haji in twitteret adresesh chie harhi ashtam nayaftam
:D
يعنى تخمى بود ! ولى دلنشين :)))
پاسخحذفکیرم دهنت! :))))))
پاسخحذف:))))))))))
حذف1. همه یوزرای اینجا همون یوزرای توییتر نیستن که.
پاسخحذف2. همه ننشستن ببینن که تو چی توییت میکنی. خیلیاش از دستمون در میره.
داداش چرا آپ نمیکنی
پاسخحذفباو مهر شد دیگه...
پاسخحذفیه چی بذار لااقل یه کور سو امیدی باشه ادم باش پاشه بره مدرسه
http://www.abendblatt.de/region/norderstedt/article2406671/Ali-Sahba-will-Grafik-Designer-werden.html
پاسخحذفbia kun nashur....bebin chand ruz pish chi be cheshmam khord
D:
پاسخحذفباو من کون خودمم نمیشورم...
باشه
مرسی
باو اینکه آلمانیه آدم هیچی حالیش نمیشه... تو فهمیدی به ماهم بگو... من فقط فهمیدم قراره دیزاینر شه یه جا
پاسخحذفتبریک داداش
من خودمو پاره کردم ینی دیگه تهش فهمیدم نمایشگاه اینا زده انگار بعد ازین نظر مهما داده درباره نورو بالاخره انگار یه چی ابداع کرده اینا تو کفن و اینچیزا...ینی اینا تو گوگل ترنسلیت زدم همیشه ترجمه هاش خرکیه و همیشه میرینه با ادم بس زر اضافه میزنه و من خعلی این ریختی ضایه شدم قبلنا و گشادیمم اجازه نمیده بیشتر بگردم
پاسخحذف:))))))))))))))
حذفخیلی روون، ساده ولی پیچیده!... خیلی بامزه بود. ولی یکم بی شعور و نفهمی.
پاسخحذفسلام صهبا
پاسخحذفاینجا زیر آخرین پستت کامنت می ذارم شاید ببینی بخونی. من همونیم که یه بار اومدم کامنت گذاشتم پایه ای بریم سفر با یه مشت آدمی که نمی شناسیم یه جای ناشناخته و رندوم تو همین اروپای خراب شده و تو هم اومدی زیرش نوشتی آره داداچ چه می دونم عجب ایده ی آوانگارد و توپیه و فلان و اینا. راستش من الان چند ساله اروپام دانشجوام و اینا. ببخشید نیم فاصله رعایت نمی کنم بای د وی. امیدوارم تخم چشای قشنگت آزرده نشه. داشتم می گفتم. این چند سال خیلی خفه بودم و فکر کردم و اینا. خیلی مقایسه کردم، خیلی تو اینترنت گشت زدم، آدمای کول و فهمیده ای مثل شماها رو شناختم، خیلی مقایسه کردم، راجع به اروپا و فضاش و فضای تخمی و کیری و زشت ایران چیزی یاد گرفتم. راستش اینقدر آلودگی بصری و صوتی آدمای اطرافم زیاده که دارم بالا میارم. هیچ رفیق باحالی هم اینجا ندارم. هیچی هیچی. بشاش توش. یعنی کلا نه فقط اینجا که توی کل دنیا آدمای زشت و ابله و آلودگی بصری و صوتی و داغون و کیری و تخمی دارن به طور فزاینده ای زیاد می شن. من نمی دونم این کس کشا با چه سرعتی زاد و ولد می کنن و با چه فرآیندی تبدیل می شن به این موجودات چندش آوری که هستن و میان همه جا رو می گیرن؟ نمی دونم. انی وی. اگه فکر کنیم توییتر و بلاگ اینا یه معبد، یه فضا یا هر چی باشه، می تونه آدمایی مثل ما ها رو دور هم جمع کنه که از این فرصت بودن تو کوس (به جای ناف! هار هار) اروپا استفاده کنیم، همو ببینیم، کلی حال کنیم و دیوونه بازی در بیاریم. به جای اینکه صب تا شب کز کنیم، قوز کنیم، جق بزنیم و توییت کنیم وکوس بگیم و غر بزنیم و عر بزنیم و زر بزنیم پشت لپ تاپامون می تونیم استفاده های بهتری هم بکنیم. ما لایق این هستیم که با هم باشیم. تنها نباشیم. پسر تو اروپاییم. ایران که نیستیم. کلی می شه حال کرد اینجا. آزادی و این کوس و شرا. می شه کنسرت رفت. کوس بازی کرد. می شه با هم زندگیامونو بگاییم. الان خیلی های هستم و اینا. واسه همین اومدم تا پشیمون نشدم تند تند این حرفا رو برات اینجا بنویسم و برم. نمی دونم می خونی یا نه یا موافق یا نه. اگه موافق بودی یه پستی مانیفستی چیزی بذار تو این وبلاگ کیری باحالت میام می خونم. فقط تو رو خدا نگو دلیل مخالفتت نبود پول و مایه تیله و دوری راه و این کوس و شراست. باز کون گشاد قابل فهم تر و قابل تامل تره. خیلی دوست دارم. علاقه جنسی نه ولی یه جورایی مث رفیق دوست دارم. کاش یه جا مدرسه می رفتیم و اینا. الان کون دنیا رو دریده بودیم و یه دونه دختر تو اون شهر کیری که ما توش بودیم باکره نبود. دیگه دارم کوس می گم. فعلا بای.... شهریار
وبت دیگه فیلتر نیس...
پاسخحذفجالبه...
دوباره فیلتر شدی...
پاسخحذفمن چه اسگولیم وبی که آپ نمیشه هررو چک میکنم
توییت کیریت رو در جواب کامنتم خوندم. فکر نمی کردم اینقدر لاشی پاشی و دوشبگ شده باشی. ولی دیدم خب شدی. ببین، تو ریدی. می دونی ریدن یعنی چی؟ تو آخر آخرش یه جقی لاق لاقوی اسکینی هستی که تنها کاری که (دقت کن، "تنها" کاری که...) خیلی خوب تو زندگیش بلده زر زر کردن تو توییتر و قوز کردن پشت کامپیوتر و اینترنته. تیریپ بیخود برندار. با این سیستمی که داری هیچوقت هیچی نمی شی. همین جقی که هستی می مونی.
پاسخحذف:))))))))))))) ببخش منو اگه ناراحت شدی ازخوندن این کامنت. واقعا نمی خواستم ناراحتت کنم یا تحقیر و از این جور چیزا.
پاسخحذفبنویس دیگه
پاسخحذفخيلي وخت پيش "آخرين پست" رو ديدم خيلي ناراحت شدم كه ديگه نمينويسي، الان دوباره سر زدم ديدم چند تا پست بعدش گذاشتي اميدوارم بازم بنويسي كارت خوبه دوست من. موفق باشي
پاسخحذفگشااااااااااااااااااااااااااااااااااااااد
پاسخحذفینی ا کون تو گشادتر تو دنیا کو؟؟ نی؟؟...نی انگار
باو بیا چارخط زر بزن خیلی خوب بود نوشتنت کثافت
چقد عوض شدی تووووو
پاسخحذفباو تحول
انقد کامنت میذارم تا وبتم مث کونت گشاد شه
پاسخحذف2015 شدا
پاسخحذفانقد باسوادم که دوهزار و پونزه بیس هزار و پونزه نوشته بودم
یه ساله پست نذاشتی دیوونه
کثافتتتتتتتتتتتتتتتتتتتت
پاسخحذفمن دخترم وگرنه میگاییدمت
پاسخحذفمطمئنم
فردا میرم خبر مرگم بیمارستان
پاسخحذفانقده سگ جونم که میدونم میامو اینا
ولی ازین میترسم تصمیم دوهزار و پونزم ریده شه توش
من باید انقد کامنت بذارم تا وبت مث کونت شه
بيمارستان چرا؟
حذففک کردم جواب بدی فش میدی یا اصن نمیخونی اینا
پاسخحذفچیه مهمی نبود ینی چون نمیدونم خودمم دقیقا چی بود
تف تو این زندگی که حتی نمیشه توش خوابید
پاسخحذف贍養費酒店抓姦徵信公司家庭問題諮詢感情諮詢抓姦徵信台東徵信社追蹤器桃園徵信感情挽回宜蘭徵信社南投徵信社徵信尋人啟事抓姦外遇蒐證免費婚姻諮詢尋人抓姦通姦屏東徵信社好的徵信社抓姦專業偵探雲林徵信社查地址女子徵信彰化徵信外遇財產徵信蒐證基隆徵信社狐狸精出軌抓姦跟監南投徵信社徵信討債工商徵信外遇抓姦徵信公司債務公司小三徵信徵信社Motel抓姦外遇抓姦中壢徵信尋人外遇徵信社財務公司債務處理免費法律諮詢底盤式追蹤器新北市徵信社膳養費尋人徵信社外遇蒐證應收帳款徵信抓姦合法討債婚外情抓姦女人徵信婚姻法律諮詢外遇抓姦a>_
پاسخحذف蒐證行蹤羅東徵信社徵信應收帳款公司花蓮徵信社婚前徵信抓姦徵信公司徵信社蒐證GPS追蹤器外遇諮詢錄音抓姦感情破壞外遇呆帳中壢徵信社宜蘭徵信社馬祖徵信社 徵信公司法律諮商心理醫生新營徵信社外遇抓姦外遇搜證衛星追蹤器、徵信老公變心通姦外遇抓姦合法徵信社離婚法律諮詢徵信社追蹤器徵信劈腿抓姦蒐證外遇桃園徵信社搜證尋人徵信徵信跟蹤徵信離婚婚姻離婚外遇感情挽回經驗外遇追蹤器法律諮詢外遇徵信外遇蒐證應收帳款調查偵探社外遇抓姦徵信徵信跟?尋人查址a>
پاسخحذف
پاسخحذفhome remedies
home remedies for cough
Home Remedies for Glowing Skin
home remedies for loose motion
home remedies for acidity
home remedies for constipation
Flax Seeds Benefits
home remedies for throat infection
home remedies for dandruff
retirement wishes
پاسخحذفnaughty birthday wishes sms
cool fb status
marriage wishes sms
bhai dooj wishes
chanakya quotes
good morning sms
cute good night sms
song status for whatsapp
whatsapp status for boys
newborn baby wishes
thank you wishes
condolence messages
bestwishes4u
awesome post realy like it..
پاسخحذفviewskart
thanxxx for sharing.....get latest reviews of online products...
پاسخحذفsnapdeal reviews
Amazon reviews
Askmebazaar reviews
flipkart reviews
Kaliteli ve garantili toner dolumu
پاسخحذفmarmaraburo.com