دیروز مادرم به من گفت که شب زود بخوابم. زیرا فردا میخواهد من و پدرم را ور دارد ببرد خرید. و چه بخرد؟ ماکروفر (گه نخورید میدانم ماکروویو است)، زیرا ما هنوز با این همه پیشرفت تکنولوژی در خانهمان ماکروفر نداریم و هر دفعه برای گرم کردن کوچکترین چیزی باید فر را با آن عظمتاش روشن کنیم و چون ما خیلی به مصرف انرژی اهمیت میدهیم و آن اصلا به خاطر پولش نیست و فقط به خاطر محیط زیست است نیاز به آن ماشین گرم کنندهی غذا داریم. من شب ساعت یک خوابیدم و امروز صبح ساعت هشت بیدار شدم. و وقتی از خواب پاشدم رفتم حمام و ریشم را هم زدم. زیرا مادرم عقیده دارد وقتی ریش دارم شبیه گدا ها میشوم، و چون من فرزند پادشاه هستم یک وقت زشت است جلوی در و همسایه که من را با آن شمایل ببینند. زیرا ما خانوادهی اشرافی هستیم و صبحها روی میز صبحانهمان تخم مرغ و آب پرتقال میگذاریم و پدرم هنگام صبحانه خوردن روزنامه ورق میزند. من که رفتم حمام مادرم از دست من عصبانی شده بود و با من حرف نمیزد و رویش را میکرد آن ور. زیرا حمام رفتن باعث میشود دیر تر حرکت کنیم و چون ما ماشین هم نداریم باید طبق ساعت در ایستگاه حاظر شویم و حرکت کنیم. من از حمام آمدم و چون امروز یک روز تعطیل است، بر خلاف همیشه شیرکاکائو نخوردم و خواستم به کانون گرم خانواده بپیوندم برای همین از مادرم پرسیدم که آن جعبهی کرن فلکس کجا است، و چون او با من قهر بود بعد از مدتی طولانی جواب داد که آنجا و اشاره کرد به همان کابینتی که چند لحظه پیش باز کرده بودم و تویش نبود. ولی اینبار که باز کردم تویش بود. کرن فلکس را ریختم در کاسهی زرد با گل های آبی و بعد شیر را ریختم و نشستم روی کابینت و خوردم و پدرم داشت ناخن های پایش را میگرفت و هیچ منظرهای بدتر از آن نمیتوانست باشد در آن لحظه. رویم را با چشم کردم آنور که نبینم. صبحانه را که خوردم. لباس پوشیدیم و حرکت کردیم. رفتیم مغازهی ماکروفر فروشی و ماکروفر را خریدیم و مبارکمان شد. بعد از آن هم رفتیم یک عدد تلفن خریدیم برای خانه، زیرا تلفن خانهمان خراب شده است. پدرم یک وقت که با مادرم دعوا کرد خواست او را بزند و دید خیلی حرکت وحشیانه و کسکشانهای است، برای همین تلفن را کوباند زمین و LCD اش خراب شد و وقتی من زنگ میزدم مینوشت li و صدایش هم ریده بود. تلفن را هم خریدیم و بیشتر مبارکمان شد و برگشتیم خانه.
ما خانهمان را در ایران فروختهایم، برای همین میتوانیم برویم تلفن و ماکروفر بخریم به جایش. زیرا الآن یورو شده است فلان تومن و این بسیار بد است و با پولش اینجا نمیرینند کف دست شما.
الآن که اینهارا دارم مینویسم پدرم نشسته است و با عمهام در اسکایپ حرف میزند و هی میگویند صدامو میشنوی؟ و بعد میگویند بله و بعد سلام میکنند و قطع میشود. و دوباره به هم زنگ میزنند و صدای هم دیگه را میشنوند و سلام میکنند و دوباره قطع میشود و بعد به هم زنگ میزنند و صدای هم دیگه را میشنوند و سلام میکنند و قطع نمیشود و حال هم دیگه را میپرسند و قطع میشود. این حال و هوای این روزهای اینترنت ایران است، در حالی که ملت در جاهای دیگر دنیا دارند از کامپیوترشان آنلاین بکاپ میگیرند.
باس یه بانک مخصوصه خودمون بزنیم صهبا که هی ازش وام بگیریم صهبا .
پاسخحذفراسی من با این کانون گرم خانواده ت حال می کنم
پاسخحذفقسمت خانه و یورو و نریدن کف دست خوب بود.
صحنه کورن فلکس خوردنتو خیلی باحال گفتی
پاسخحذفامروز فقط خوردم... کل موجودی کیف پولم رفتم چیز میز گرفتم خوردم... چون وقتی اعصابم خورده فقط میخورم... ولی الانم اعصابم خورده... حالت تهوعم دارم... میخوام اعصاب کسایی که ریدن به اعصابمو خورد کنم... میخوام برم روشون بالا بیارم بعد بگم ببخشید حواسم نبود شما عین عن اینجا نشسه بودین... فک کردم سطل آشغالین... و اینجوری برینم به اعصابشون... میخوام برینم به اعصاب همه خرایی که رومخم بودن... مخصوصلا اون آدم باحاله که الان فک میکنم اصلا باحال نیست
پاسخحذفمیشه الان رفت خوابید... میشه الان رفت فیلم دید... یه فیلم باحال... که بازیگراش ریدنی نباشن.. میشه به اون دختر خوشگلش که شخصیت اصلیه حسودی کرد... میشه عاشق اون پسر خوشگلش شد... چرا دختر زشت هیشوخ خوب نمیشه؟؟... واضحه چون دختر زشت هیشوخ خوب نمیشه..... میشه الان رفت بیشتر خورد... تا بیشتر بالا اورد.... یالااقل بیشتر رید... میشه الان رفت آدم کشت... نه کشتن حیفه... میشه الان رفت یه عدرو شکنجه داد... میشه الان رفت انداختشون تو کوره آدم سوزی... میشه رفت و هولوکاست را انداخت..ولی من گشاد تر ازونم که هیچکدوم ازینا بشه... من یه گشادم آرزو دارم(به یاد ناصر عبداللهیه نه عزیز بااون صدا کلفت نکرش)
پاسخحذفخودم اومدم کامنت خودم دیدم صدا کلفت کیر کلفت خوندم
پاسخحذفهر صدا کلفتی گواه یه کیر کلفته شاید