من در حال حاضر توی اتاقم نشستهام. نشستهام روی زمین و با هدفونی که درازای سیماش به هشتاد و سه متر میرسد دارم موزیک های دوپس دوپسی گوش میدهم تا بتوانم تمرکز نکنم. از آن موزیک هایی که مغزتان را نگه میدارد و نمیگذارد دیگر فکر کنید. در برنامه های تلویزیونی صدا و سیما به این موزیک ها میگویند موزیک های شیطان پرستانانه. من نظری ندارم. من نظری ندارم راجع به هیچ چیز. فقط میخواهم نتوانم به هیچ چیز فکر کنم. میدانید، آخر من خیلی ظریف و شکننده هستم. من در زندگیام به جز نون و ماست، شکست های زیادی خورده هستم. آه خداوندا این پسر چقدر بدبخت است. زر میزنم. نمیدانم، شاید همم زر نزنم و واقعاً این ها شکست باشد و این هم نِشَست باشد. شکست نشست، نشست شکست، خوشوقت بشید از آشنایی هم دیگر. نه، راستش شکست و نشست دو دوست قدیمی هستند و هم دیگر را خیلی وقت است که میشناسند. پس نیاز نیست به هم معرفی شوند. به من هم نیاز نیست معرفی شوند، زیرا من را خیلی وقت است که دارند همراهی میکنن. اوه مای گاد من چرا این گونه دارم ناله میکنم؟ بهتر نیست اشک بریزم تا مثلاً بگویم ناراحت هستم؟ بیآیم بروم توی کونم بابا.
مادرم با پدرم قهر است. مادرم با همه قهر است. مادرم آدم عنی است. مانند بقیهی مادر های دنیا. میگوید چرا وقتی خواهرم –یعنی خاله ی من، اگر ازین نسبت های خانوادگی چیزی سر درنمیآورید– این ها این جا –خدا را شکر، دیگر نیستند– بودند تو رفتهای به سر کار. و پدرم احتمالاً میخواهد خودش را بکشد. من در دعوا های قبلی شان سعی میکردم دو طرف را به طلاق تشویق کنم. اما پدرم پشم هایش میریخت وقتی اینگونه سخن میگفتم. مادرم هم پشمی ندارد. یا شاید من ندیدهام، که حالا بخواهد بریزد یا نه. اما حالا این دفعه خوش میگذرانم. و حتی از مرحلهی به تخمام هم رد شده و رسیده به مرحلهی من را سننه. –مثلاً من را سننه خیلی شدتاش از به تخمم بیشتر است، و من به شدت ها خیلی حساس هستم و مواظب هستم یک وقت خدای ناکرده کم و زیاد بشه دنیا من دوسِت دارم. هرکس دلبری اگه داره، من تو رو دارم. لج و لج بازی نکن، با دلم بازی نکن. با شکستنِ غرورم خودتو راضی نکن.
اتفاقاً از این زندگی خسته نشده هستم و دارم حال می کنم باهایش. امروز دوستانم برنامه ریختانده بودند تا برویم بیران و بترکانیم. و من هم برای این که بگویم خیلی کول هستم و اصلاً آنتی سوشال نیستم گفته بودم من توتالی و ابسولوتلی با شما میآیم. راستش من انگلیسی صحبت نمیکنم، اما اگر به انگلیسی ترجمه اش کنید قطعاً دو کلمه ی توتالی و ابسولوتلی را به دست خواهید آورید. گفته بودم که می آیم و چقدر بخندیم و این ها. اما آمدم خانه و موبایلم را سایلنت –حالتی که تلفن همراه از خود صدا پخش نمینماید– کردم و نشستم به مطالعه. بعد دوستانم کون موبایل و فیسبوک ام را پاره کردند تا با من ارتباط برقرار کنند. من هم سعی میکردم به کون موبایل و فیسبوکام نکاه نکنم تا مثلاً نفهمیدهام دارد پاره میشود. بعد از چند ساعت از روی تخت آمدم روی صندلی کامپیوتر و در کمال ناباوری دیدم کون موبایل و فیسبوک ام پاره شده است. اس ام اس اس آس میلان دادم به دوستم و گفتم که اوه ه ه ه ه سااااری من در حیاط بودم و داشتم باغچه را تمیز میکردم. و آن دوستام هم فهمید که دارم بهش دروغ میگویم. زیرا که خر نیست و میداند ما در آپارتمان ششصد طبقه ای –مثلاً– زندگی میکنیم و باغچه مان را تو کونمان داریم؟ من همیشه قبل از دروغ گفتن مطمئن میشوم تا طرف مقابلام بفهمد که دارم بهش دروغ میگویم. اینگونه دیگر لازم به توضیح اضافه نیست. همین که بفهمند داری برایشان خالی میبندی ازت حالشان بهم میخورد و میگویند کون لق ات بابا، حالا مثلاً کی هستی که بخوایم باهات بیایم بیرون.
با دوستانم نرفتم و نشستم سریال دیدم. و نوشابه خوردم و چیپس خوردم و یکم گه خوردم. قدیم ها یادتان است چس فیل میخوردم؟ حالا آن را با چیپس عوض کرده ام. چیپس ها موجودات باحالی هستند. چیپس های پرنده دارم، چیپس های ریزنده، آن هایی که میریزند روی شلوارت و نصف فیلم –یا در این مورد سریال– را سرت پایین است و داری خارده چیپس ها را جمع میآوری. صرفاً همین یک کم اکشنِ پیچاندن دوستانم توانسته بود در من حس خوشحالی ایجاد کند و من همین خوشحالی ها را میخواهم خواهر جان، من خوشی تو را میخواهم، خوشبختیات را، تو لباس عروس دیدن ات را. شوهر عنت را، مرگ مادرت را، قبر پدرت را، کست عمه ات را.
دیگر حالا بی آییم راجع به سلامت فیزیکیام صحبت کنیم. راستش خانم دکتر، من علاوه بر کمر درد، گردن درد شاخی هم گرفتهام و خوش حال میشوم یک نسخه ویلچیر برایم بنویسید. چند روز پیش ها هم وقتی داشتم گوشم را خشک میکردم با گاش پاک کان، متوجه شدم که گاش پاک کن خانی شده و فهمیدم که سرطان دیگر روی شاخ اش است. اما من سرطان نمیخواهم.
من هارت اتک میخواهم.
مهمون بعدی کِی میاد خونه تون؟ دیر به دیر ننویس خب
پاسخحذفکتفت چه خوبه چند قسمت داره، کتفت مگه سریاله؟
پاسخحذفآفرین! لطفن زودتر به زودتر بنویس باش!
پاسخحذفبا تشکر و ممنان!
پارگراف سوم آخرش اشتباهی به جای بیران نوشتی بیرون!
پاسخحذفعاشق غلط دیکته ای هاتم قناری.
پاسخحذفکاش پی ام هاتو جواب بدی.
پاسخحذفچند وقت بود نخندیده بودم از نوشته هات. پاراگراف چهارم درستش کرد
پاسخحذف