من قرار است در این پست شاید یکی دو تا «گائیدن» بنویسم. پس اگر از گائیدن مائیدن خوشتان نمیآید ممکن است این نوشته برای شما؟ مَباشد. گرچه من خودم طرفدار گل هستم و اتفاقاً بکگراند موبایلم گل های صورتیِ چرکِ خیلی شیک است و هر دفعه از ترس اینکه دیگران من را مسخره نکنن سریع موبایلم را میگیرم کنارم و یواشکی قفلش را باز میکنم، جوری که جز خودم کسی بکگراندم را نبیند. به نظر من گل زیبا است خداییش، و –دوباره– به نظرم گل روی صفحهی موبایل به عنوان بکگراند از باسن یا سینهی خانم ها بهتر و زیبا تر است. اصلاً جدای زیبایی بحث نماز هم هست، ما توی این موبایل نماز میخوانیم، جای این کار ها نیست. یک بار آن اوایل که موبایل خریده بودم با خودم کلنجار رفتم و گفتم تو مَردی یالا این عکس –کدوم عکس؟ عکسِ لختی پتیِ یک خانوم بازیگر که به علت جنده نشدن ایشان نامی ازشان برده نمیشود– را بی انداز روی صفحهی موبایلت. اما هر بار که موبایل را روشن میکردم خجل زده میشدم. پس آن بود اولین و آخرین زنِ نیمه برهنه روی تمام بکگراند های زندگیم. –جمله معنی دار بود. معناگرایی به عبارتی
حالا اول گفتم قرار است گائیدن مائیدن راه بیاندازم این وسط. پس برای اینکه زر نزده باشم باید بگویم چند روزیست هوا از بس که گرم است مارا گائیده. ملت با شرت و پرت میریزند در خیابان و من به عنوان یک آریایی نمیتوانم چنین کاری کنم. زیرا موهای پایم به پهنای کوه دماوند است. اگر همینطور شلوارک بپوشم ممکن است مردم در خیابان وحشت کنند و بگویند در باغ وحش را که باز گذاشته که –آن که اول به معنی «کی» بود و این که دوم به معنی «چیز، معنی اش را نمیدانم» است– این گوریل فرار کرده. و من چون خیلی دلم میخواست با شلوارک به خیابان بروم –حالا انگار چه هست– دیروز پریروز ها پریدم توی وانِ حمام و با ریش تراشی که مشترکاً من و پدرم باهایش هم پشم هایمان را میزنیم و هم ریش هایمان –یعنی مثلاً آن ریش تراش را پدرم امروز میمالد به آنجایش تا موهای آنجایش را بزند و من فردایش ریش تراش را میمالم به صورتم– موهای پایم را زدم و حاصل دو پای –پای سیب– شکل پای مرغ نصیبام شد. بعد از اینکه دیگر مویی روی پایم نبود –البته بود ها، کوتاهشان کرده بودم– رفتم جلوی آینه و اینور آنور کردم تا پاهایم را نگاه کنم. بعد فهمیدم حالا با یک مشکل بزرگ تر روبرو هستم و آن این است که پاهایم به لاغری چوب کبریت است. به طوری که هرکس نگاه کند سریعاً حداقل یک عوقِ کوچکی یواشکی تو دستمال کاغذی میزند. اما دیگر کاری از من بر نمیآمد. سریعاً بعد از آن زنگ زدم به یکی از دوست هایم –دوست های دخترم، زیرا که رویم نمیشود جلوی پسر ها با خیال راحت توی قفسه ها و مغازه های مختلف بگردم و این و آن را پرو کنم. جلوی پسر ها باید خودم را کول جلوه بدهم و بگویم برایم مهم نیست، هرچی پوشیدم پوشیدم. اما این نیست، برایم مهم است– و رفتیم یک شلوارکِ نایس خریدیم. همان جا هم توی مغازه برچسب مرچسب های شلوارک را کندم و شلوارک را پایم کردم و از مغازه زدیم بیران –لازم به ذکر است که پولش را هم دادیم، زیرا که اگر پول چیزی را ندهید و همینجور همانند گاو سرتان را بیاندازید و از مغازه بیآیید بیران کارتان دزدی نام میگیرد، و دزد ها جایشان در زندان است، و در زندان به شما غذای بد میدهند و پوستر زن های زیبا تا بچسبانید به دیوار سلولتان.–. بعدش هم رفتیم بستنی خوردیم و من هی یواشکی به پاهایم نگاه میکردم و کیف میکردم و به روی خودم نمیآوردم. آخر میدانید که زشت است اگر آدم چیزی را به روی خودش بیاورد.
من همیشه می خونم مطالبتو.خیلی خوب می نویسی:)
پاسخحذفتشکر تشکر
حذفمن هم یه مشکلی شبیه این داشتم، حتی خیلی فجیع تر از این!
پاسخحذفبا این تعاریف منم سر پاهایت شق کردم
پاسخحذفخوب کردی
حذفیک عکس حتما ازش بزار ببینیم
پاسخحذفpic or it didn't happen
پاسخحذفD:
اون که گفتی ما اینجا نماز می خونیم و صحنه فرار گوریل خدااااا بود، کلی خندیدم :))
پاسخحذفبقیه شم مث همیشه عالی بود
D:
حذفيعني غش كردم از خنده
پاسخحذفبه پهناي كوه دماوند
خيلي با استعدادي بچه
man doa mikonam barat darde to darmun beshe labe to khandun beshe refigh!
پاسخحذفنمیدونستم پسراهم از این فوت و فنا استفاده میکنن! حاجی دمت گرم! :))
پاسخحذفخوشمان آمد
پاسخحذفسوالی که پیش میاد اینه که کی تو سرت ریده؟ واقعاٌ چه کسی؟
پاسخحذف