امروز جمعه میباشد، فردا شنبه است و تولد مسيح است، من مسلمانم، يعنى بايد باشم، اسمم مسلمان است و نميدانم كى گفته كه مسلمانم، ولى از وقتى كه يادم مىآيد همه مان هفت جد و آبادمان مسلمان بوده اند و كلِ اين قضيه به تخم من هم نيست. به هر حال فردا روز بزرگى براى مسيحيان است البته در آنها هم پيدا ميشود كسانى كه مسيح به تخمشان هم نباشد، و من بايد آنها را پيدا كنم و كونشان را ببوسم و بگويم بيا بگوزيم. شايد گوزيدن بهترين تفريح نباشد براى كسى كه مسيح به تخمش نيست، ولى ميتوان مثلا بلند گوزيد، و بلند گوزيدن تفريحِ تمام مردمِ دنياست و اگر غير از اين است گورِ باباى غير از اين.
با تمام اين تفاصير و در نظر گرفتنِ اينكه ما ايرانىها مسلمانيم، من در قطار نشستهام و دارم ميرم تا كادو بخرم براى پسر و دختر عمهام، آنها در آلمان به دنيا آمده اند و کیریسمس برایشان اهمیتی ندارد ولى چون ما ايرانى هستيم و ايرانىها خيلى خوبن و زشت است اگر كادو نگيريم و خايه هاى همديگه را نماليم، بايد كادو بگيرم.
در همين حال كه دارم با موبايلم اينها را مينويسم و نيم فاصله هم ندارم و ممكن است خيلى غلط املائى پيدا شود در متن، يک دخترى بغل من نشسته، بغل كه يعنى كنارم نشسته و وقتى اين خطِ فارسى را ديد ناگهان فكر كرد من ميتوانم تروريست باشم و چون تروريست ها از اين الفبا استفاده میكنن و مو هايشان سياه است و ريش دارند و زشت و كريه وعن هستند، و من تمامِ اين خاصيت ها را دارم پس آن دختر جايش را عوض كرد و فكر كرده كه حتما برود يك جاى ديگر بنشيند بمبى كه من در جيب دارم نميتواند كونش را پاره كند، ولى كور خونده زيرا بمبى كه من همراه دارم كونِ راننده را كه هيچ كونِ خودمم را نیز پاره ميكند.
البته براى اينكه ثابت كنم من تروريست نيستم كافى است بروم و يك آبجو و سوسيس بگيرم و جلوى دختره بخورم، زيرا تروريست ها چيزهاى حرام نميخورند و الكل و گوشتِ خوك حرام است و با خوردنِ آنها ميرويد جهنم و در جهنم خدا ميكند تو كونِ شما.
اكنون كه دارم ميروم و كادو بخرم تقريبا تمامِ پولم را همراهم آوردم و بسيار عصبى هستم از اينكه ايرانى هستم و اينهمه عادت و رفتارهاى تخمى داريم. امشب گوگوش اينجا كنسرت دارد و والدينِ محترم به كنسرتِ آن ميروند و در شبِ تعطيل من بايد زود بروم خانه و مواظب خواهر هايم باشم كه مبادا دزد نيايد بكنتشان، يا خودشان خودشان را به گا ندهند، ولى تنها كارى كارى كه من در نبودِ آنها ميكنم اين است كه در اتاقم پشت كامپيوتر ميگوزم و احتمالا جق هم ميزنم و اگر دزد بيايد من نميتوانم سوپرمن شوم و كونش بگذارم براى همين به دزد ميگويم هركارى ميخواى بكن ولى به من و موبايلم صدمه نزن، حالا اصلا دزد تو كونِ كى بود تو اين شبِ تعطيلى، به هر حال با تمام اينها من امشب شام هم بايد بپزم و من عاشقِ آشپزى هستم و علاوه بر خريدِ كادو براى پسر عمه دختر عمه ام وسايلِ شامِ امشب را هم ميخرم تا يك اسپاگتى با ميگو درست كنم تا خواهر هايم برايم دست بزنن و اگر بچه هاى خوبى باشند برايشان چُسِ فيل درست ميكنم و يك فيلم برايشان ميگذارم تا در آينده بگويند برادرمان عجب آدمِ خوبى بود يادش بخير و هِى اين را بگويند تا شوهر هايشان بگويند اَى بابا كونِ لقش ديگه اه، و بعد آنها ديگر يادى از من نكنند و من در تنهايى بيمرم و در خانه ام كرم بگذارم و بوى عن خانه را ور دارد تا همسايه ها بفهمند كه من مرده ام و بيايند جمع ام كنند.
خایه مالی!! جز آداب 2500 سالمونِ
پاسخحذفyade ye jok oftadam:
پاسخحذف'ﻣﺎﺩﺭ ﺟﻨﺪﻩ ﻫﻢ ﺧﻮﺩﺗﻮﻧﯿﻦ'
ﺯﺑﺎﻥ ﺑﻪ ﺳﺨﻦ ﮔﺸﻮﺩﻥ ﻋﯿﺴﯽ ﺩﺭ ﮔﻬﻮﺍﺭﻩ
کادو گرفتی حالا یا نه؟ (:
پاسخحذفیه جا می نویسی تفاسیر یه جا تفاصیر. این کسی شعرا چیه تحویل ملت میدی؟ هیچ کدومو نداریم والا. می دونم چی میخای بگی ولی بهت نمیگم چون بد جنسم من
پاسخحذفولی نوشته ت واقعن تخمی بود. خوشم اومد
نه نه نه نه نه... من مسلمونم... نه اینکه چون هف جد و آبادمون مسلمونن... چون میگم یه وقت اون دنیا نزنن نابودم کنن... از جهنم خیلی میترسم... بچه بودم ا شیطونم میترسیدم... ولی الانا نمیترسم و به حرفاش گوش میدم... و بعدش که گوش دادم سه خط غلط کردم به خدا میگم... چون سخته به حرف شیطون گوش ندادن... نمیخوام واقن ازین آدمای گوه باشم که هی غلط میکنن هی میگن غلط کردیم... خلاصه دوس داشتم آدم بودم و مسلمون واقعی بوودم... ینی خواسم آدم باشما ولی قسمت نشد
پاسخحذفمن انقد آدم مزخرفیم چن سال پیشا به کشتن خونوادم فک میکردم... ولی چون ا جهنم میترسیدم هیچ غلطی نکردم
پاسخحذفامشب واقن خالی نمیبندم... حوصله خالی بستن ندارم.... اصن نمیدونم چرا دارم میگم من خالی نمیبندم... شاید چون واسه خودمم خالی بندانس انقد از خونوادت بدت بیاد